حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

ما درآویختگان توئیم

 هوالفتاح 

 

سلام ماه خدا

سلام ماه ریزش گناه!

راستی تو چه نسبت عمیقی با معرفت داری!

مگر بین عبودیت ورزی و معرفت آموزی نسبتی هست که تو اینقدر خوب انسان را به ساحل معرفت می رسانی؟!

تو با اینکه ایام معدود و کوتاهی هستی، آمدی تا راه معرفت را کوتاه کنی!

تو آمدی تادینداری ذهنی را به دینداری عینی بدل سازی!

تو آمدی بگویی کمی گشنگی و قدری تشنگی بچشید تا اندکی شبیه بندگان شوید!

تو آمدی لباسی از جنس تقوا بر تنمان بپوشانی و چه راه سهلی هستی!

ما درآویختگان توئیم، ما را به اوج برسان!

ما ضعیف و کاهلیم تو با ما مدارا کن!

قوام دوستی

هو الانیس 

 

قبلا از دوستان خودم بخاطر نوع قلم که کمی رسمی است پوزش می طلبم... 

 

در یادداشت قبلی در مورد بایستگی دوستی بحث کردیم اکنون نوبت به این رسیده که بدانیم چگونه کسی می تواند ادعا کند دوست خوبی برای دیگران است، به عبارت دیگر قوام و هویت دوستی به چیست؟ 

 

خب تحلیل یادداشت قبلی در بایستگی رفاقت ورزی همان نیاز انسان به انعطاف رفتاری در مسیر کمال بود تا از رهگذر این انعطاف از چاله های راه کمال به سلامت عبور کند و یا حداقل آنکه به چاله افتاده ای در چاه سقوط نکند و وضعیتش نسبت به کمال معکوس نگردد... اگر بخواهم همین تحلیل را پایه بحث جدید قرار دهم باید عرض کنم هویت یک دوست در رفتاری منعطف و از سر مهر شکل می گیرد طوری که به افزایش کمالمندی و رضایت طرف مقابل بیانجامد، نه اینکه شخصِ به اصطلاح دوست، کاری کند که چاله ها و چاه ها و گمراهی ها و شور بختی های طرف مقابلش بیشتر شود. با این حساب تشخیص صفات هویت ساز دوست آسان خواهد بود.

پاسداشت حریم و اموال رفیق، حفظ ناموس رفیق، آبروی رفیق، دستگیری از رفیق، عیادت از رفیق، صحبت نیک از رفیق، رد تهمت از رفیق، دفاع از رفیق، دعا برای رفیق و بالاخره تشیع پیکر رفیق همگی تعین بخش ماهیت دوستی است. بی خود نیست که تمامی این صفات بطور مفصل در روایات نورانی رسول خدا صلی الله علیه وآله و اهل بیت علیهم السلام در تشخیص رفیق از نارفیق ذکر شده است، چه عمیق و چه بصیرت افزا !

با اینحال دوستان واقعی کم اند و مدعیان رفاقت بسیار!

و ادعای رفاقت خود چاله ای است برای مدعی! 

 

ضمن تبریک میلاد امام زمان، امام عدالت گستر، امام هدایت و سعادت از دوستانم تقاضای دعای خیر دارم...

باید دوستی بورزیم!

   هوالرفیق

دوستی بی سبب می شود؛ دشمنی بی سبب نمی شود.(دهخدا، امثال و حکم) 

  

یکی از افعال انسان در حوزه رفتار بین شخصی، رفاقت و دوستی است. رفق یعنی رفتار نرم و مدارا با دیگری. انسانی که پا در مسیر تکامل نهاده و همواره در رنج و لذت است و فراز و فرود دارد، قطعا در این مسیر به مدارا ورزی و نرم خویی نیاز دارد. رفق و مدارا موجب انس می شود و لحظات خوش برای انسان فراهم می کند. از طرفی انس و الفت و لحظات خوش که از آثار رفاقت و نرم رفتاری طرفین است، فرصتی برای هیجان مثبت و نیک اندیشی به ارمغان می آورد که ابزار خوبی برای گذران رنج­ها و سختی­های مسیر پر پیچ و خم زندگی است. دوستی نیاز انسان است یعنی انسانها برای رسیدن به هدفشان محتاج دوستی و رفاقت اند. این مهم را امام علی علیه السلام در روایتی به زیبایی تبیین فرموده است: بالرفق تدرک المقاصد.(بسا روایات اینچنینی مدلی برای رفتار مدیریتی باشند)

رفاقت گاهی خود عامل محبت قلبی بین انسانهاست و گاهی ناشی از آن؛ در هر دو صورت سود است...

 مبتنی بر این "هست"، "باید"هایی متوجه انسان می شود که: "باید دوستی بورزی!" و "باید هر عاملی که بی جهت باعث تضعیف رفاقت است همچون تکبر و تیززبانی را از میان برداری!" و "باید پذیرای رفاقت دیگران باشی" و "نباید تهی از رفاقت باشی" و "حتی المقدور نباید رفیق خود را از دست بدهی" و...

اعتکاف و اجتماع

هوالحق 

 

اعتکاف در اسلام سندی است که نشان می دهد، اسلام اجتماعی، اسلامی که شاید در میان دیگر ادیان بیشترین تاکید را بر اجتماعیات دارد؛ اتفاقا توجه خاصی بر پالایاش فردی و تمرکز و توجه درون فردی و انفسی دارد و اساسا توجه به خویشتن را راز موفقیت در اجتماع می داند. دقت در دستوراتی مانند اعتکاف و نماز شب و ... به خوبی نشان می دهد اسلام پیشرفت در اجتماع دینی بلکه تحقق اجتماع دینی را اولا متکی بر وارستگی فردی تعریف می کند. راه اصلاح اجتماع از توجه به خویشتن می گذرد، این مهمترین الگو برای رسیدن به جامعه دینی است. تبلور این روش را در روح پاک و سلوک فردی و اجتماعی امام روح الله می توان دید.

همه دوستان و خوانندگان این مطلب را دعوت می کنم که حتما در مراسم اعتکاف شرکت کنند. اعتکاف فرصتی است برای رصد کردن راه و سفر و مسافر!

درباره هفت

هوالمصور

گفتند: برنامه هفت تیریبون آزاد جریان سکولار هنری کشور شده و باید حذف شود. 

 

گفت: پس چرا مدتها آقای ده نمکی یکی از دست­اندرکاران سابق انصار حزب الله و آقای رسایی یکی از اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس و عضو جبهه پایداری و آقای کوشکی نماینده نشریه یالثارات و آقای شمقدری معاون سیمایی وزارت ارشاد و آقای حسینی وزیر ارشاد و آقایان سجادی و خزاعی از نور چشمی­های وزارت ارشاد و نیز آقای ابوالقاسم طالبی علاقه مند به مباحث اطلاعات امنیت و کارگردان قلاده های طلا و ... همه و همه در این برنامه رفت و آمد داشته و کاملا آزادانه حرفهای خودشان را مطرح کردند و وقت کافی نیز برای ابراز نظر یافتند؟ 

 

گفتند:   ......  جوابی نگفتند!

 

شما چه جوابی دارید؟ 

 

درباره برنامه هفت و کلا برنامه های گفتگو محور از چند جهت می توان سخن گفت. شاید منظر فرهنگی سیاسی مهمترین منظری باشد که می توان به آن پرداخت. شخصا معتقدم وجود برنامه های گفتگو محور یکی از اساسی ترین نیازهای امروز فضای رسانه ای ماست؛ البته به شرط آنکه طرفهای گفتگو نماینده واقعی طیفهای مختلف  فرهنگی سیاسی جامعه باشند.  این تیپ برنامه­ها می­تواند  سد شکن خوبی برای حرفهای قانونی نگفته و بردل مانده طیفهای مختلف باشد تا زمینه را برای شفاف شدن موضوعات مختلف فراهم آورد و موجب تخلیه روانی طیفهای مختلف  گردد. 

 

بهترین ابزار برای "گره گشایی ذهنی" (راه کاری که رهبر انقلاب مطرح نمودند) برنامه های از جنس هفت است. گره گشایی ذهنی سوء برداشتها و بدگمانی ها و به تبع آن بد دلی­ها را برطرف می­کند. اگر جریان­های فرهنگی و یا سیاسی درون نظام نتوانند هیچ نوع ارتباط رسانه ای باهم برقرار کنند، طبعا روزی خواهد آمد که گفتگوی میانشان تبدیل به یک جنگ تمام عیار شود و به قول رهبر انقلاب "حالت انفجاری" پیدا کند و خود را به کف جامعه بکشاند.  گفتگو در سطح فرهنگ، شکافهای سطح سیاست را کمتر و معقول­تر می­کند، در حالیکه تک صدایی در عرصه فرهنگ آتش منازعات سیاسی را افزون­ خواهد نمود. گفتگو در سطح فرهنگ زمینه مناسبی است برای رسیدن به اشتراکات هستی شناسانه نظام و به تبع آن اشتراکات رفتاری، در حالیکه تک صدایی خانه اشتراکات را منهدم می سازد. 

 

نباید توهم نمود که آقایانی که به اندک زمانی تصمیم بر حذف و یا تغییر هویتی یک برنامه(هفت) می گیرند، الزاما نگران فرهنگ اسلامی هستند، که گاهی دوستی از سر جهلشان به حرکت فرهنگی کشور ضربه می زند. رفتارهای اینچنینی بسا از ترس متزلزل شدن مدیریتشان باشد. فی المثل به عملکر صدا و سیما در شش ماه منتهی به انتخابات بیاندیشید که رهبر انقلاب به صراحت گفتند بنده با آن روش مخالف بودم و بارها متذکر شدم!، همان روشی که التهاب آفرین بود و خام. 

 

سیاست حذفی این دوستان انقلاب! در مورد این سنخ برنامه ها، الزاما به نفع انقلاب تمام نمی شود؛ همانطور که تصمیمات قبل از انتخاباتشان به التهاب بیشتر در سطح جامعه دامن زد وکمکی به زدودن غبارها نکرد. وقتی می شود حرفهای ناگفته را با سازوکار قانونی، آنهم با محوریت انقلاب اسلامی شنید، چرا با حذف این فرصتها باعث تراکم انتظارات شویم، طوریکه بلحاظ روانی تبدیل به یک کینه بزرگ و شکافی بزرگ تر بین افراد شود؟ در اینصورت با حذف فضاهای نرم باید منتظر فضایی رادیکال تر بوده تا اندر تدبیرش بمانیم! 

 

من احساس می کنم این عملکرد صدا و سیما بخاطر ترس از موقعیت خویش است، نه از سر آینده پژوهی و آسیب شناسی صحیح انقلاب عزیز اسلامی.

افاضات عقل کل

     هو البصیر 

 

     اتفاقات این ایام که خوراک خوب خبری تحلیلی برای رسانه ها درست کرده، هر کدام جداجدا می تواند موضوع بحث قرار گیرد. مثلا از ماجرای جناب قاضی مرتضوی زرنگ و اصرار مألوف جناب آقای دکتر بر تصمیماتی که بقول خودشان حتما شش ماه کار کارشناسی پشتش صورت گرفته! تا قصه گشت ارشاد و خصوصی با بیانات فاخر نماینده یا لثارات که نمی­دانم چرا یک دفعه! این دو فیلم غیرت دینی و انقلابی این آقایان را متورم کرده و نسبت به آینده اسلام نگران، و تا داستان افاضات جناب عقل­کل کسینجر دنیای اسلام حسن عباسی در مورد فلسفه و علامه و شیخ مطهر و فیلسوف معاصر، که هر کدام انصافا وقت زیادی از بنده و جنابعالی خواهد گرفت؛ ولی شاید داغی که اظهارات بی پایه و اساس آقای عباسی به دل شخص من گذاشت بیش از مابقی بود. این آقای عباسی که یک روز به خاتمی می­گفت: گفتگوی تمدنهاتون رو اونور دنیا کف و سوت زدن... شاید هیچوقت فکر نمی­کرد روزی برسد که همین کف و سوتهای برخی دانشجویان، خودش را از حال اعتدال خارج کند و اجازه دهد پا درکفش فیلسوفان عمیق نگر و روشن منظری چون علامه طباطبایی(ره) که هیچ، نابغه ای چون صدرای شیرازی(ره) قرار دهد. عقل کلِ ما اما این بار برخلاف ادعای التقاطی که به فلسفه صدرا نسبت می­دهد، بیشتر خود گرفتار التقاط و سوء فهم و تعبیر شده است، که حتی با ابزارهای سخن­ورزی امروزین برای فریب مخاطبین عالِم ندیده نیز نمی تواند پرده بر جهل خود بیافکند،  

 

آنجا که با مقایسه فلسفه امام و ملاصدرا اوج فهم فلسفی خود را نشان داده و بی خبر از اینهمانی وجود و حضور در حکمت متعالیه بلکه مشاء و اشراق می­گوید: فلسفه امام فلسفه وجود نبود، فلسفه حضور بود!  

 

آنجا که جایگاه یک اندیشه ورز در لایه جهان بینی را به جایگاه یک استراتژیست تنزل داده و عمل استراتژیک از یک فیلسوف انتظار دارد  و خود که دقیقا در همان جایگاه قرار دارد و مدعی دکترین آنچنانی است، اندر خم طراحی مدلی کارآمد مانده و به نقد فیلم روی آورده!  

 

آنجا که خلط بین علم و ایمان کرده و ایمان امام را با علم فلسفه مقایسه می­کند! 

 

آنجا که بی توجه به مراتب علوم، انسان سازی و فرهنگ سازی توسط علوم را نادیده گرفته و از حرکت جوهری توقع بسیج توده ها برای جنگ دارد! این مثل این می­ماند که کسی بگوید استخراج نفت هیچ ربطی به حرکت ماشین ها در خیابان ندارد! همانطور که شهد گل ربطی به عسل سالار خوانسار ندارد!! 

 

آنجا که حتی سخنان رهبر انقلاب را در مورد فلسفه و شخص صدرا نادیده می­گیرد و عوام فریبانه می خواهد عملکرد افراد در ماجرای ۸۸ را به پای جریان فکری صدرایی بگذارد، اینهم نوعی کاسبی است دیگر! (ویژه برخی از آقایان دیگر!) 

 

آنجا که از عبور حضرت امام از اندیشه صدرا سخن می­گوید ولی نامه امام به گرباچف و تمجید از ملاصدرا و ابن عربی و ... را ندیده و نمی­­گوید نوآوری حضرت امام بعد از اندیشه صدرا در فلسفه چه بوده؟! 

 

آنجا که عارف و فیلسوف را یک کاسه می­کند و می­گوید ما مخلص مولوی و حافظ و ملاصدرا هستیم! برادر من می­خواستی فیلسوف را نقد کنی یا فلسفه را، یا عرفان را، یا عارف را و یا اندیشه صدرا را ؟!! 

 

آنجا که از تقریرهای متفاوت ارسطو بی­خبر است و بدون رجوع به آثار ابن سینا ماده اولی را به عنوان موضوع فلسفه به دهان ارسطو خدابیامرز می­گذارد و استقلال اندیشمندان مسلمان در فلسفه و تطورات این علم در دنیای اسلام را نادیده می­انگارد. 

 

آنجا که می گوید: خودشان می­گویند فلسفه علم نیست! آقای همه چیز بلد کدامیک از کسانی که نام بردید چنین ادعایی کرده؟ 

 

آنجا که خود می­گوید آقا حرفهای ما دو دوتا چهارتاست و خود بر یک قضیه فطری منطقی یعنی دو دوتا چهارتا اذعان می­کند و دردمندانه نمی­داند اینکار یعنی همان عقلانیت ورزی منطقی و فلسفی!!  

 

بنده نیز وقتم را برای پاسخ گویی به این آقا از دست رفته می دانم ولی چاره­ای نداشتم می­باید پاسخ این جور افراد را مثل خودشان داد، حیف است وقت گرانبهای آیت الله جوادی خرج ایشان گردد. البته دقت شود بنده حوزه تخصص و تجربه ایشان در امور راهبردی را مورد توجه قرار نداده ام فعلا. 

 

حقیقتاً جامعه آزادی داریم که امثال ایشان به راحتی می توانند اظهار نظر کنند، اما یادمان نرود که خودمان قبلا می­گفتیم اظهار نظر مشکلی ندارد ولی به شرط آنکه سازوکارش رعایت شود و از سر تخصص باشد و اظهار نظر غیر متخصص نیز حکماً برای موج سواری و عوام فریبی است..  

 

این تخصص از این طرف اما مستمسک خوبی برای آقایانی چون کوشکی شده، تا در تحلیل درستی یا نادرستی فیلم فقط مجتهدین را متخصص بدانند، البته عده­ای از مجتهدین را فقط! و البته دوفیلم خاص را فقط! راستی چه شد که یک دفعه نظر فقط برخی از مجتهدین برای اینها مهم شد؟!