حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

ما درآویختگان توئیم

 هوالفتاح 

 

سلام ماه خدا

سلام ماه ریزش گناه!

راستی تو چه نسبت عمیقی با معرفت داری!

مگر بین عبودیت ورزی و معرفت آموزی نسبتی هست که تو اینقدر خوب انسان را به ساحل معرفت می رسانی؟!

تو با اینکه ایام معدود و کوتاهی هستی، آمدی تا راه معرفت را کوتاه کنی!

تو آمدی تادینداری ذهنی را به دینداری عینی بدل سازی!

تو آمدی بگویی کمی گشنگی و قدری تشنگی بچشید تا اندکی شبیه بندگان شوید!

تو آمدی لباسی از جنس تقوا بر تنمان بپوشانی و چه راه سهلی هستی!

ما درآویختگان توئیم، ما را به اوج برسان!

ما ضعیف و کاهلیم تو با ما مدارا کن!

نظرات 11 + ارسال نظر
سجاد پنج‌شنبه 29 تیر 1391 ساعت 06:42 ب.ظ http://ghalamonan.blogfa.com

سلام
ما در آویختگان توئیم!
همین جمله اش از همه دلچسب تر بود.
ما را هم دعا کنید...

سلام
دعا رحمتی است از جانب دوست
مانیز خواستاریم

شاهنوش جمعه 30 تیر 1391 ساعت 04:27 ب.ظ

سلام علیکم
بسیار زیبا و دلنشین بود
التماس دعا در این ماه رحمت و ضیافت الهی

علیکم السلام
ممنونم
ما نیز محتاجیم

حسین شنبه 31 تیر 1391 ساعت 09:32 ق.ظ

از نوشته لذت بردم آقا محمد. البته ای کاش به سادگی ماه رمضان بود...
راستی یک شعرهایی هم گاهی من میگم اما تا به حال کسی نخونده و دوست داشتم تو وبلاگ شما بگذارم و نظرتون رو بدونم. خیلی قوی و خوب نیست اما دوست داشتم جایی محک بخوره
به نظرت این روزا داریم کجا میریم؟
هر شب و هر روز و سحر با کیا میریم؟
دستای ما حالا تو دستای کیه؟
پاهای ما الان تو کفشای کیه؟
به نظرت روزا تو فکرمون چیه؟
شبها که میخوابیم تو خوابمون کیه؟
گاهی روزا فکر میکنم تنها شدیم
از روزگار وصل خود جدا شدیم
بیا با هم قدم زنون، دوون دوون
تا پشت ابرها بدوییم تو آسمون
بگیم خدا قراره ما کجا بریم؟
دیگه قراره تا کجا جدا بریم؟
قبول دارم که هر شب و صبح و سحر
همش تو گوشم میخونی نرو پسر
بیا کنار من بمون تنها میشی
حرفامو گوش کنی بدون آقا میشی
اما چیکار کنم که من یادم میره
قرصی بده، حرفی بزن، خوابم نره
تو این زمون جدا شدن ازت کلاس داره
بازارامون برا ندیدنت قرص و آدامس داره
خدا الان تو این زمون دکترامون
پول میگیرن تا پاک کنن باورامون
قراره تا کجا برا ما صبر کنی؟
زمینو تا کجا میخوای قبر کنی؟
رشته¬ی وصلت رو ببند به دستامون
ما رو برا خودت ببر تو آسمون

می بخشید روده درازی کردم، چند وقتی میشه نوشتم و خودم جاهاییش رو میدونم ایراد داره اما نظر شما و دوستان برام مهمه

تو این زمون جدا شدن ازت کلاس داره
بازارامون برا ندیدنت قرص و آدامس داره

سلام این قسمت بنظرم همون روش امتحان قدیمی خداست
چون گذشتگان هم به دین رسولان می گفتند که این یک اسطوره اولی و قدیمی است

رشته ی وصلت رو ببند به دستامون
ما رو برا خودت ببر تو آسمون

این همون چیزیه که قراره ماه رمضون بده به ما ان شاءالله

جالب بود برام
ان شاءالله دوستان دیگر هم نظر بدن
بنده هم اگر نظرم تکمیل تر شد اعلام می کنم
متشکر از حضورت

مهدی شنبه 31 تیر 1391 ساعت 12:45 ب.ظ

یــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا هــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو

سلام علیکم زیباترین شعری را که در تمام عمرم خوانده بودم نگه داشته بودم که به بهانه این مطلب تقدیمتون کنم.

چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنی است آن بینی
گر به اقلیم عشق روی آری همه آفاق، گلستان بینی

بر همه اهل آن زمین به مراد گردش دور آسمان بینی

آنچه بینی دلت همان خواهد و آنچه خواهد دلت همان بینی
بی سروپا گــدای آنجا را سر به ملک جهان گران بینی

هم در آن پا پرهنه قومی را پای بر فرق فرقدان بینی

هم در آن سر برهنه جمعی را پای بر سر از عرش سایبان بینی
گاه وجد و سماع هر یک را بر دو کون آستین فشان بینی
دل هر ذره را که بشکافی آفتابیش در میان بینی

هر چه داری اگر به عشق دهی کافرم گر جوی زیان بینی
جان گدازی اگر به آتش عشق عشق را کیمیای جان بینی
از مضیق جهات درگذری وسعت ملک لامکان بینی

آنچه نشنیده گوش ، آن شنوی و آن چه نادیده چشم، آن بینی
تا به جایی رساندت که یکی از جهان و جهانیان بینی

با یکی عشق ورز از دل و جان تا به عین الیقین عیان بینی
که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لا اله الا هو

سلام
متشکرم آقا مهدی کم پیدا

شاید راز اینهمه برو و بیا و مناسک و آداب همین تک جمله باشد
وحده لا اله الا الله..

دوست دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 11:30 ق.ظ

دینداری ذهنی همون چیزیه که گرفتاری خیلی هاست

ابوالفضل آخوندزاده دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 06:45 ب.ظ

سلام محمد آقا. به وبلاگ سر می زنم انشا الله توفیق داشتم در نظرات همکاری می کنم
یا علی

سلام
آقا ابوالفضل شما لطف دارید

دانشجوی پیرو خط امام موسی صدر دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 09:33 ب.ظ

ما جعل الله لرجل من قلبین فى جوفه (احزاب 4)


این جمله معنى عمیقى دارد و آن اینکه انسان یک قلب بیشتر ندارد و این قلب جز عشق یک معبود نمى گنجد، آنها که دعوت به شرک و معبودهاى متعدد مى کنند، باید قلبهاى متعددى داشته باشند تا هر یک را کانون عشق معبودى سازند!
اصولا شخصیت انسان ، یک انسان سالم شخصیت واحد، و خط فکرى او خط واحدى است ، در تنهائى و اجتماع ، در ظاهر و باطن ، در درون و برون ، در فکر و عمل ، همه باید یکى باشد، هر گونه نفاق و دوگانگى در وجود انسان امرى است تحمیلى و بر خلاف اقتضاى طبیعت او.
انسان به حکم اینکه یک قلب بیشتر ندارد باید داراى یک کانون عاطفى و تسلیم در برابر یک قانون باشد.
مهر یک معشوق در دل بگیرد.
یک مسیر معین را در زندگى تعقیب کند.
با یک گروه و یک جمعیت هماهنگ گردد، و گر نه تشتت و تعدد و راههاى مختلف و اهداف پراکنده او را به بیهودگى و انحراف از مسیر توحیدى فطرى مى کشاند.
لذا در حدیثى از امیر مؤ منان على (علیه السلام ) در تفسیر این آیه مى خوانیم : که فرمود: لا یجتمع حبنا و حب عدونا فى جوف انسان ، ان الله لم یجعل لرجل قلبین فى جوفه ، فیحب بهذا و یبغض بهذا فاما محبنا فیخلص الحب لنا کما یخلص الذهب بالنار لا کدر فیه فمن اراد ان یعلم فلیمتحن قلبه فان شارک فى حبنا حب عدونا فلیس منا و لسنا منه : (دوستى ما و دوستى دشمن ما در یک قلب نمى گنجد چرا که خدا براى یک انسان دو قلب قرار نداده است که با یکى دوست بدارد و با دیگرى دشمن ، دوستان ما در دوستى ما خالصند همانگونه که طلا در کوره خالص مى شود هر کس مى خواهد این حقیقت را بداند، قلب خود را آزمایش کند اگر چیزى از محبت دشمنان ما در قلبش با محبت ما آمیخته است از ما نیست و ما هم از او نیستیم ).
بنابر این قلب واحد کانون اعتقاد واحدى است و آنهم برنامه عملى واحدى را اجراء مى کند چرا که انسان نمى تواند حقیقتا معتقد به چیزى باشد اما در عمل از آن جدا شود و اینکه بعضى در عصر ما براى خود شخصیتهاى متعددى قائل هستند و مى گویند فلان عمل را از جنبه سیاسى انجام دادم و فلان کار را از جنبه دینى و کار دیگر را از نظر جنبه اجتماعى و به این ترتیب اعمال متضاد خود را توجیه مى کنند منافقان زشت سیرتى هستند که مى خواهند قانون آفرینش را با این سخن زیرا پا بگذارند.
درست است که جنبه هاى زندگى انسان مختلف است ولى باید خط واحدى بر همه آنها حاکم باشد.

این آیه رو شما قبلا دیده بودید؟

با سلام خدمت شما دانشجوی محترم
می گم اگر شما طلبه بودی چه می کردی؟!

بله آیه زیبایی است
ولی احتمالا به این امر توجه دارید که انسان قطعا ساحتهای مختلف از جمله سیاسی و اجتماعی و خانودگی و ... دارد و اتفاقا اقتضاء هر بعد اختلاف ظاهری اعمال را می طلبد و این اختلاف ظاهری به معنای چند رویی و دروغ و ... الزاما نیست
ما یک حق داریم ولی همین یک حق متکثر می شود در خانواده یک جور در جامعه یک جور در دوستی یک جور در عبادات مثل روزه یک جور دیگر خودرا نشان می دهد.....
محور همه رفتارها در همه ساحتها می تواند حق محوری و انصاف و عدالت ورزی باشد که بازهم ظهورات مختلفی خواهد داشت...

ضحا سه‌شنبه 3 مرداد 1391 ساعت 10:00 ق.ظ http://lohezoha.blogfa.com

سلام بر شما
سلام بر رمضان
سلام بر عبودیت
سلام بر معرفت
سلام بر بندگی
سلام بر تقوا
سلام بر اوجی که قرار است این ماه تحصیل کنیم
بدین امید

سلام بر شما
و تشکر از حضورتان

حقیقت جو پنج‌شنبه 5 مرداد 1391 ساعت 04:11 ب.ظ

سلام
حق طلبی ایجاب می کنه کشتار مردم میانمار را همگی محکوم کنیم
کسانی که ادعای بودایی بودن می کنند و اینطور با مردم مسلمان و غیرمسلمان میانمار رفتار می کنند بعیده بوی از انسانیت برده باشند چه رسد به رسیدن به حقیقت با تعالیم بودا !!
نیز کسانی که از اینها حمایت می کنند

مهدی دوشنبه 9 مرداد 1391 ساعت 11:10 ب.ظ

سلام

میشه تعریفی از حقیقتی که در ذهنتان وجود دارد ارائه دهید
شما حقیقت جو هستید اما تا حالا تعریفی از حقیقت به من ارائه ندادید شاید حقیقتی که شما به دنبال آن هستید با حقیقتی که من دنبال آن هستم فرق داشته باشد و وجه اشتراک فقط اشتراک لفظی باشد؟!!

سلام متشکرم
حقیقتی که مد نظر بنده است گاهی به معنای باطن در مقابل ظاهر اشیاء است
گاهی به معنای صدق گزاره ها است
گاهی به معنای حق و حقوق است و ...
که در هر شانی ظهوری خاص خواهد داشت

حالا اینکه با حقیقت در ذهن شما متفاوت باشد نمی دانم شاید!!
متشکرم

[ بدون نام ] جمعه 13 مرداد 1391 ساعت 03:41 ق.ظ

سلام
به دوستی که شعر سروده بود پیشنهاد بفرمایید اگه دوست داره شعر بگه حتما شعر زیاد بخونه مخصوصا شاعرای معاصر (قیصر، بهمنی.... و کمتر فعلا حافظ)
چون شعرش وزن نداره

سلام
بروی چشم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد