حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

باید دوستی بورزیم!

   هوالرفیق

دوستی بی سبب می شود؛ دشمنی بی سبب نمی شود.(دهخدا، امثال و حکم) 

  

یکی از افعال انسان در حوزه رفتار بین شخصی، رفاقت و دوستی است. رفق یعنی رفتار نرم و مدارا با دیگری. انسانی که پا در مسیر تکامل نهاده و همواره در رنج و لذت است و فراز و فرود دارد، قطعا در این مسیر به مدارا ورزی و نرم خویی نیاز دارد. رفق و مدارا موجب انس می شود و لحظات خوش برای انسان فراهم می کند. از طرفی انس و الفت و لحظات خوش که از آثار رفاقت و نرم رفتاری طرفین است، فرصتی برای هیجان مثبت و نیک اندیشی به ارمغان می آورد که ابزار خوبی برای گذران رنج­ها و سختی­های مسیر پر پیچ و خم زندگی است. دوستی نیاز انسان است یعنی انسانها برای رسیدن به هدفشان محتاج دوستی و رفاقت اند. این مهم را امام علی علیه السلام در روایتی به زیبایی تبیین فرموده است: بالرفق تدرک المقاصد.(بسا روایات اینچنینی مدلی برای رفتار مدیریتی باشند)

رفاقت گاهی خود عامل محبت قلبی بین انسانهاست و گاهی ناشی از آن؛ در هر دو صورت سود است...

 مبتنی بر این "هست"، "باید"هایی متوجه انسان می شود که: "باید دوستی بورزی!" و "باید هر عاملی که بی جهت باعث تضعیف رفاقت است همچون تکبر و تیززبانی را از میان برداری!" و "باید پذیرای رفاقت دیگران باشی" و "نباید تهی از رفاقت باشی" و "حتی المقدور نباید رفیق خود را از دست بدهی" و...
نظرات 15 + ارسال نظر
شاهنوش جمعه 26 خرداد 1391 ساعت 12:00 ب.ظ

سلام
بدون اینکه به متن نوشتة زیبای شما ربطی داشته باشد؛ یک سوال: چگونه از هست باید بیرون می کشید؟؟؟

با سلام
خیلی متشکرم
من به نحو موجبه کلی مطلب مذکور را بیان نکردم و عرض کردم از «این هست»...
دلیلش هم نیاز سنجی انعطاف رفتاری در مسیر کمال انسان است
اگر مطلوبی اثبات شد مطلوب بدون طالب امکان ندارد...
ممنون از دقت نظر شما

احسنت شنبه 27 خرداد 1391 ساعت 01:39 ق.ظ

رفیق قدیمی شنبه 27 خرداد 1391 ساعت 02:24 ب.ظ

یاد آقا قنبر بخیر

شاهنوش شنبه 27 خرداد 1391 ساعت 06:40 ب.ظ

نکتة طریفی فرمودید ولی مقتضای این بیان شما این است که باید را طلب مکلف به آن بدانید!

اذا ثبتت مطولبیه شیء او ثبت وجه احتیاج نوع البشر بشیء علی رای الفلسوف التحلیلی ثبت لزوم طالبیه الانسان له
و الا لزم وجود احد المتضایفین بدون الغیر

شاهنوش یکشنبه 28 خرداد 1391 ساعت 02:59 ب.ظ

مساله در آنچه فرمودید نیست سوال در معنای باید است که شما آن را مساوی با طلب و آن هم طلب نفس مکلف به آن دانسته اید

ضمن تشکر مجدد از حضور شما
بنده طلب را لازمه نیاز دانسته ام
و باید را بر این طلب استوار می دانم
نه اینکه باید را به آنچه شما فرمودید ترجمه کرده باشم
ضمن اینکه سوال اساسا در معنای باید نبود
بلکه سوال در چرایی ابتناء باید بر هست بود

علی دوشنبه 29 خرداد 1391 ساعت 09:20 ق.ظ

با تحلیل شما بایدها تعبدی نیستند

شهاب الدین دوشنبه 29 خرداد 1391 ساعت 04:15 ب.ظ

عرض سلام و ادب .
ضمن عرض تبریک به مناسبت عید مبعث رسول اکرم صلی الله علیه و آله اجازه دهید در ابتدا مقدمتا عرض کنم : همه ما را خدای سبحان ان شاء الله به وظایفمان در دوران غیبت آشنا بفرماید و انشاءالله این معنا را درک کنیم که ثمره حقیقی بعثت در ظهور تجلی پیدا میکند ( هو الذی ارسل ... لیظهره علی الدین کله ) سوره مبارکه توبه 33 ... اللهم عجل لولیک الفرج ...
در ابتدا می گویم که متوجه نشدم که چرا علی آقا گفته اند با تحلیل آقای کریمی از( باید ) دیگر باید های شرعی تعبدی نیستند !! و فیه ما لا یخفی که هیچ تعبدی در شرع خالی از مصلحت نیست و قول به اینکه ما در شرع تعبد محض هم داریم ( بدون وجود مصلحت ) در غایت اشکال و بلکه منع است و با مبانی کلامی ( اولا حکمت ذات اقدس اله و ثانیا عدل (وضع کل شیء فی موضعه ) حق سبحانه ) به هیچ وجه جور در نمی آید ودر این مطلب آیه شریفه کفایت میکند ( فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها ... ) روم 30
و الی هذا اشار بقوله فی ( گلشن راز ) :
به شرعت زان سبب تکلیف کردند
که از ذات خودت تعریف کردند
ذات خودت = فطرتت ( شرح علامه طباطبایی افاض الله علینا من برکات تربته )
بله البته فرق است بین عدم وجود مصلحت و بین عدم ادراکش بوسیله عقل و هذا واضح .
اما مساله ابتناء باید بر هست آنچه عاجلا به ذهن حقیر میرسد این است که مساله از باب ( خذ الغایات و اترک المبادی ) است که چه فرقی میکند که چطور باید را از دل هست بیرون میکشیم وقتی که میبینیم این امر به وضوح در شریعت یافت میشود ( و ادل دلیل علی امکان الشیئ وقوعه ) و یقینا این مساله بخاطر امکان ذاتیش مورد شک نیست ...
البته این به ضمیمه حکم عقل است ودر همین براهین عقلی یافت میشود خدا وند منعم است پس باید او را شکر کرد _ این سم است پس باید از آن اجتناب کرد _ او رهبر است پس باید از او اطاعت کرد ... و غیر ذلک
و کیف کان مساله محتاج به برهان نیست بعد الوجدان و حکم العقل ...
نکته بعد اینکه آقای کریمی آیا استکمال نفوس متوقف بر رفاقت با افراد است ؟ ...
والسلام علی عباد الله الصالحین

سلام
ضمن تشکر از حضور مفصل شما!
در مورد قمست آخر کامنتتون که مربوط به بنده بود
باید عرض کنم با تعالیم بسیار گستره اسلام
مبنی بر وظایف اجتماعی و همسایه داری و همسر داری و ازدواج و جماعت و .... و روایات بسیار فراوان در حوزه دوستی با مردم و... و نیز
سیره عظیم رسول اعظم در رفاقت ورزی با عرب جاهلی و مسلمانان و ...
حد اقل اگر نگوییم ضرورتا فرض مذکور اثبات می شود
ولی می توان گفت که تکامل بهتر و آسانتر و بلکه بیشتر در گرو رفاقت ورزی و مهارت مدارا با دیگران است و عرفان عملی ناب نیز موید همین معنا است.
خصوصا اینکه صفات متعدد نفسانی در رفاقتها ظهور و بروز پیدا میکند که در غیر آن انسان خیال می کند که پاک شده ولی چون ظرف بروز صفات نداشته اصلا متوجه صفات خود نشده

تاکید بر ازدواج نیز به نظر من بخش مهمی از آن مربوط به این تکامل است با توضیح بالا.

شهاب الدین سه‌شنبه 30 خرداد 1391 ساعت 01:24 ب.ظ

ما کلامی در این جهت با شما نداریم این سخن شما رجوع میکند به همان حلمی که در روایات شریف مورد تاکید قرار گرفته و گاهی انسان در این باره عجایبی میخواند و میشنود از علماء اعلام و بزرگان که چه تحملهایی داشته اند برابر افراد نادان و حقیقتا آیه شریفه ( و اذا خا طبهم الجاهلون قالوا سلاما : بندگان خاص خداوند ... و هنگامی که افراد نادان آنها را مخاطب میسازند ( و سخنان نابخردانه میگویند ) به آنها سلام میکنند (و با بزرگواری میگذرند ) فرقان 63
را در وجود خویش عینیت بخشیده اند و این به نوعی همان مبارزه با نفس است و ...
اینکه فرمودید در مورد تعامل با دیگران احادیث زیادی داریم بخاطر این است که انسان موجودی اجتماعی است ( حالا یا ضرورتا یا بالطبع و بخاطر طبیعتش ) چون بعضی میفر مایند انسان بخاطر حب نفس و حب ذاتی که دارد حقوق دیگران را رعایت نمیکند شاهدش هم این است که هر گاه بتواند و قدرت داشته باشد حقوق دیگران را پایمال میکند پس انسان چون مجبور است اجتماعی است نه چون طبیعتش اینگونه است مگر کسانی که در مراتب والایی از درک و معنویت قرار دارند که این در پرتو دین حاصل میشود و این تعلیمات بخاطر آن است که انسان از این طبیعتش بگذرد و رنگ فطرت و خدایی به خود بگیرد : ( صبغة الله و من احسن من الله صبغة و نحن له عابدون : رنگ خدایی بپذیرید ( رنگ ایمان و تو حید و اسلام ) و چه رنگی از رنگ خدایی برتر است ؟ و ما تنها او را عبادت می کنیم ) بقره 138
لکن آیا انسان واقعا به رفاقت به آن معنای خاص مذکور در متن احتیاج دارد ؟ که انس برایش حاصل گردد ؟ و آیا انس با خدا جایگزین آن نیست ؟ این انس با خدا همان است که باعث آن تعامل و مدارا با مردم میشود و این مورد انکار ما نیست ...
و السلام علیکم

سلام و تشکر
بحث بنده لابشرط بود.
شاید عبارت "تکامل" اشکال مورد نظر را از شما برطرف می کرد. نیز عبارت "فراز و فرود". و نیز شروع یادداشت که "هوالرفیق".

علی پنج‌شنبه 1 تیر 1391 ساعت 01:16 ق.ظ

تشکر از آقای شهاب الدین
منظور از تعبدی که بنده گفتم این نبود که احکام مصلحت ندارند و یا اینکه افراد دیگر متعبد نمی شوند بلکه وقتی بنوعی رابطه باید با هستهای مورد قبول تحلیل شود که عقل انسان آنرا بپذیرد با علم و آگاهی به بایدهای گردن می نهد نه با تعبد صرف.

monsieur mahdi چهارشنبه 7 تیر 1391 ساعت 08:13 ب.ظ

به نام خداوندی که نورش نه شرقیست و نه غربی ولی همه جا را روشن کرده است .

به مناسبت این مطلب من مقاله ای را در زمینه فلسفه دوستی از استنفرد مطالعه کردم که در آن دوستی را نا شی از یک حس نگرانی دو طرفه میدانست و این نگرانی را مرتبه از عشق توجیه کرده بود.

اما من دوست دارم حول محور دیگری بحث کنم اونم عشق است که بعضی ها نداسته به تمسخر آن می پردازند و آن را نشانه ضعف می دانند و مساوی آویزان شدن در حالی که این مسئله ی بسیار پیچیده و مسیر پر پیچ و خمی است که کمتر کسانی وارد این وادی میشوند و بیشتر افراد از درک آن عاجزند.

ای کسانی که میگویید عشق خداوند کافی است و به طور نظری عشق های مادی و دنیایی را به فجیح ترین شکل رد میکنید ، چرا ازدواج می کنید؟ چرا دوستی میکنید؟

شما که توانایی درک عشق های زمینی را ندارید چطور مدعی عشق خداوند هستید چرا عشق زمینی را در عرض عشق خدا قرار می دهید و براحتی آن را رد میکنید؟

درک عشق زمینی مقدمه ای برای درک عشق خداست و در طول آن قرار دارد چرا در زندگی عارفان بزرگ دقت نمی کنید مولانا از عشق به شمس به عشق خدا رسید شمس یک انسان بود بیشتر شاعران بزرگ ما و عارفان این راه را طی کردند

بحث دومم اینه که اگر انسان ها با یکدیگر با تمام وجود دوستی کنند و این دوستی هم برای خدا باشد خود به خود نیاز های عاطفی آنها برطرف شده و حتی نیاز به ازدواج هم پیدا نمی کنند

البته این حرف من نتیجه بحث ازدواج بود که قبلا شده بود ما در آن بحث به این نتیجه رسیدیم که هدف از ازدواج رفع نیاز های جنسی نیست پس دیگر چه نیازی باقی می ماند؟

اما چه عواملی باعث میشه دوستی ها به ثمر نشینه 1- خودخواهی 2- ترس از پیشرفت دوست 3- مرزهای مجازی در دوستی 4- ترس از حرف های دیگران ( روی این فکر کنید )
به نظر من دوستی حد و مرزی ندارد ما خودمان نمی خواهیم این را بپذیریم و شروع به دلیل تراشی میکنیم و حرفهای دیگران را طوطی وار تکرار میکنیم

شما همیشه عقل و استدلال های آن را برترین چیز میدانید ولی بدانید چیزی برتر از آن وجود دارد و آن قلب است از همین قلب قرآنی جوشید که تمام عقول دنیا متحیر مانده اند

والسلام

سلام
عشق و دوستی حقیقی درش پاکی و صدق و رعایت حقوق طرف مقابل لحاظ می شود اما عشق که درش صدق و التزام به حقوق نباشد همان هوس و آویزان شدن برای رفع عقده های روانی است نه عشق

ما در بحث ازدواج گفتیم غریزه جنسی نمی تواند تنها هدف ازدواج باشد نه اینکه اصلا هدف نباشد... دقت!

با اینکه می گی نباید دوستی و عشق را در عرض حق تعالی دانست موافقم ولی به شرط اینکه واقعا اینطور باشد

بله از آنجا که دوستی متعلق دارد متعلق محدود دوستی محدود می طلبد والا .... نوعی شرک است و متعلق نامحدود (خدا) دوستی کش دار و بی حد میخواهد

متشکرم

سجاد دوشنبه 12 تیر 1391 ساعت 01:35 ق.ظ http://ghalamonan.blogfa.com

متن که به جای خودش اما کامنت ها بیشتر شبیه مناظره های علمی شده. البته به جای خودش قابل تحسین!

متشکر
به نظرت متن علمی خوب نیست؟
یا این متن قلمبه سلمبگی داشت؟
نظرت رو راجع به «متن باید...» بنویس ممنون

monsieur mahdi دوشنبه 12 تیر 1391 ساعت 12:53 ب.ظ

سلام کمی حال و هوا رو عوض کنیم

بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم ، خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم

در نهانخانه جانم ، گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من ، محو تماشای نگاهت

آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فروریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آیینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی از این شهر سفر کن!
با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم
سفر از پیش تو ، هرگز نتوانم
نتوانم!

روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر ، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتادم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم ، نتوانم!

اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ، ناله تلخی زد و بگریخت
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم

رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگرهم
نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو اما به چه حالی ... من از آن کوچه گذشتم

واقعا
حال و هوا عوض کن بود
ممنونم
آقا مهدی پرشور

تردید دارم خودم را معرفی نمایم چهارشنبه 14 تیر 1391 ساعت 03:38 ب.ظ

به نام خدای مهربانی
مطلب جالبی بود باید بر همه صدق نمکند « یک ذره طلبه گی صحبت نماییم» عمومیت آن شامل همه نمی شود
به نظر من بر کسانی که قدم در مسیر کمال گذاشته اند را شامل می شود.

تردید دارم خودم را معرفی نمایم چهارشنبه 14 تیر 1391 ساعت 03:41 ب.ظ

این رنگ زمینه صفحه تان موقع خواندن مطالب چشم را آزار می دهد. لطفا یک فکری نمایید

متشکرم
در فکر قالب بهتری هستم ولی فعلا بدستم نرسیده

در مورد کامنت اولی در فقه که داریم تکلیف با بلوغ و عقل و اختیار بر همه انسانها حتی غیر مسلمانان منجز است
بحث باید که بحث نیمه فلسفی است جای خود دارد

ما از اسم و رسم شما استقبال می کنیم ولی تردیدتان را هم حق شما می دانیم

فورفوریوس چهارشنبه 21 تیر 1391 ساعت 06:49 ق.ظ

سلام منم

عشق های شهوانی ممکن است سودمند واقع شود و آن هنگامی است که با تقوا و عفاف توام گردد ؛ یعنی در زمینه فراق و دست نارسی از یک طرف و پاکی و عفاف از طرف دیگر ، سوز و گدازها ، و فشار و سختی هایی که بر روح وارد می شود ، آثار نیک و سودمندی به بار می آورد .
عرفا در همین زمینه است که می گویند عشق مجازی تبدیل به عشق حقیقی ، یعنی عشق به ذات احدیت می گردد .

عشق را هم غربی ستایش کرده ، هم شرقی !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد