حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

اعتکاف و اجتماع

هوالحق 

 

اعتکاف در اسلام سندی است که نشان می دهد، اسلام اجتماعی، اسلامی که شاید در میان دیگر ادیان بیشترین تاکید را بر اجتماعیات دارد؛ اتفاقا توجه خاصی بر پالایاش فردی و تمرکز و توجه درون فردی و انفسی دارد و اساسا توجه به خویشتن را راز موفقیت در اجتماع می داند. دقت در دستوراتی مانند اعتکاف و نماز شب و ... به خوبی نشان می دهد اسلام پیشرفت در اجتماع دینی بلکه تحقق اجتماع دینی را اولا متکی بر وارستگی فردی تعریف می کند. راه اصلاح اجتماع از توجه به خویشتن می گذرد، این مهمترین الگو برای رسیدن به جامعه دینی است. تبلور این روش را در روح پاک و سلوک فردی و اجتماعی امام روح الله می توان دید.

همه دوستان و خوانندگان این مطلب را دعوت می کنم که حتما در مراسم اعتکاف شرکت کنند. اعتکاف فرصتی است برای رصد کردن راه و سفر و مسافر!

نظرات 10 + ارسال نظر
محمد یکشنبه 14 خرداد 1391 ساعت 04:12 ب.ظ

من خودم به شخصه این مراسم معنوی و تاثیر گذار رو خیلی دوست دارم. حقیقتا دین اسلام دین کاملا اجتماعی است و اعتکاف نمودی از راز موفقیت در اجتماع است چون ریشه ی تمام تحولات اجتماعی خود فرد بوده و خودسازی راه اول و پایه ای برای خدمت به خلق است. از طرفی موقعیتی خاص برای آمادگی رسیدن به ماه شعبان و ماه مبارک رمضان به حساب می آید.

آرش یکشنبه 14 خرداد 1391 ساعت 06:28 ب.ظ

دعا کنید تو این 3 روز یه تحول اساسی در من ایجاد بشه که شدیداً به این تحول احتیاج دارم. البته جرقه ی تحول بوسیله ی دوستان ایجاد شده یکمی اراده ی بیشتر میخواد که انشالله تو این 3 روز خدا توفیق بده و ما به هدفمون برسیم.
التماس دعا...

مهدی یکشنبه 14 خرداد 1391 ساعت 10:49 ب.ظ

سلام

ای آدما من همتون رو دوست دارم!

سجاد دوشنبه 15 خرداد 1391 ساعت 04:59 ق.ظ http://ghalamonan.blogfa.com

کوتاه بود و رسا. قلمت مانا و بیدار!

مهدی سه‌شنبه 16 خرداد 1391 ساعت 03:25 ب.ظ

سلام در این مطلب به قدری شگفتی وجود داشت که حیفم اومد پنهان بماند

ما ابلیس و فرزندانش را به هنگام آفرینش آسمانها و زمین ، و حتى به هنگام آفرینش نوع خودشان ، در صحنه حاضر نساختیم (ما اشهدتهم خلق السماوات و الارض و لا خلق انفسهم ).
تا از آنها در آفرینش جهان کمک بگیریم یا از اسرار خلقت آگاه و مطلع شوند.
بـنـابـر ایـن کـسـى کـه هـیچگونه دخالتى در آفرینش جهان و حتى نوع خود نداشته و از اسـرار و رمـوز خـلقـت بـه هـیـچـوجـه آگـاه نـیـسـت چـگـونـه قـابـل ولایـت یـا پـرسـتـش اسـت ، و اصـولا او چـه قدرتى دارد، و چه نقشى میتواند داشته بـاشـد، او مـوجـودى اسـت ضـعـیـف و نـاتـوان و حـتـى نـاآگـاه از مـسـائل خـویـشـتـن ، او چـگـونـه مـیـتـوانـد دیـگـران را رهبرى کند؟ و یا آنها را از مشکلات و گـرفـتـاریـهـا رهـائى بخشد؟! و در پایان اضافه مى کند: من هرگز گمراه کنندگان را دستیار خود انتخاب نمى کنم (و ما کنت متخذ المضلین عضدا).
یـعـنـى آفـریـنـش بـر پـایـه راسـتـى و درسـتـى و هـدایـت اسـت ، موجودى که برنامه اش اضـلال و افـسـاد است در اداره این نظام ، جائى نمى تواند داشته باشد، چرا که او درست در جـهـت مـخـالف نـظـام آفـریـنـش و هـسـتى است ، او خرابکار است و ویرانگر، نه مصلح و تکامل آفرین .

نتیجه گیریهایی که از این آیه سوره کهف میتوان گرفت از این قرار است

1.انسان در آفرینش جهان و حتی آفرینش خودش نقش داشته است.
2.خداوند در آفرینش جهان از انسان کمک گرفته است.(رابطه طولی)
3.انسان موجودی خودآگاه است.(این مطلب داغه داغه)
4.انسان توانایی هدایت دیگران و قدرت حل مسئله دارد.
5. ...

چند مورد هم شما و بقیه دوستان اضافه کنند!(مخصوصا جناب دل سوخته شهاب الدین)

خداوند با چه ظرافتی رازها را در دل آیات پنهان کرده تا ما آنها را با تفکر استخراج کنیم آیا این خود نشانه ای از عشق نیست؟!

و این عشق را درک نمی کنند مگر پدران حقیقی!

گمشده چهارشنبه 17 خرداد 1391 ساعت 03:46 ب.ظ

جالب این جاست که همین توجه به پالایش فردی هم بعضی وقتا در بستر جامعه شکل می گیره مثل اعتکاف که حتما باید تو مسجد جامع شهر و در بین دیگران باشه نه تو تنهایی ...

ضمن تشکر از حضور شما

اعتکاف در مسجد لزوما در اجتماع نیست
شما می توانید مکان شخصی را مسجد قرار دهید و معتکف شوید
طبق روایات نماز شب و اساسا کارهایی که صرفا بین عبد و مولا است در جمع نباشد بهتر است

معتکف پنج‌شنبه 18 خرداد 1391 ساعت 03:17 ب.ظ

چه خوب است زندانی کردن خود برای خدا
زندانی شدن برای آزادی
همچون اصحاب کهف مانیز مسجد را کهف قرار دهیم

مهدی پنج‌شنبه 18 خرداد 1391 ساعت 11:57 ب.ظ

بسم الله

سلام آقای کریمی آیاتی پیدا کردم که مرا به شگفتی واداشت چون پایه ی فلسفی دارند و منطبق بر فلسفه یا شاید فلسفه منطبق بر این آیات است
خلاصه از اون هایی هستند که رازهایی را در دلشان پنهان کردند و شرابی نیکو برای تشنگان حقیقت آنهایی که به دنبال سوالات عظیمی هستند در مورد حقیقت خودشان زندگیشان و اینکه چرا زندگی میکنند!
امیدوارم همه قبل از مرگ پاسخ این سوالات را پیدا کنند

آیاتى داریم که مى‏فرماید:خدا انسان را آفرید در حالیکه قبلا او چیزى نبوده است.

مریم/9:

و قد خلقتک من قبل و لم تک شیئا .

هنگامى که خداوند به حضرت زکریا (ع) بشارت فرزند داد و او شگفت‏زده شد،براى رفع شگفتى او، فرمود:خود تو را آفریدیم در حالیکه چیزى نبودى،به تعبیر ساده یعنى:انسان از نیستى آفریده شده است.

درباره‏ى کل انسانها نیز مى‏فرماید:

مریم/67:

اولا یذکر الانسان انا خلقناه من قبل و لم یک شیئا .

الانسان/1:

هل اتى على الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا .

مفاد دو آیه‏ى اول اینست که خدا انسان را آفرید در حالیکه سابقا چیزى نبود و«لا شى‏ء»بود و مفاد آیه‏ى اخیر اینست که چیزى بنام‏«انسان‏»وجود نداشت.

ممکن است این توهم به وجود آید که بنابر این،هر انسانى بدون ماده‏ى قبلى و ناگهان از عدم ایجاد مى‏شود و به اصطلاح فلسفى وجودش ابداعى‏ست.ولى پیداست که منظور آیات این نیست.بهترین گواه اینکه در آیات فراوان دیگرى مى‏فرماید انسان را از خاک و آب خلق کردیم.یعنى ماده‏ى قبلى را به تصریح،بیان مى‏فرماید.

بى‏شک منظور این است که ماده‏ى قبلى وجود داشته و زمینه‏ى پیدایش انسان را فراهم آورده اما باید چیزى بر آن افزوده مى‏شد تا انسان بوجود مى‏آمد و آن چیز در خود ماده،نبوده است.فعلیت جدیدى در ماده پدید آمده که قبلا وجود نداشته است.به اصطلاح فلسفى،صورت انسانى یا نفس انسانى که به ماده تعلق مى‏گیرد،در ماده نبوده است. خاک بود،نطفه بود،ولى انسان نبود.این صورت انسانى را خدا افاضه و ابداع فرمود.

احتمال ضعیفى نیز،روى مى‏نماید و آن اینکه:به هر حال همان خاک را نیز باید گفت از چه آفریده شده است؟و سرانجام منتهى مى‏شود به اینکه ماده‏ى نخستین سراسر جهان ابداعى‏ست و ماده‏ى قبلى ندارد.پس‏«لم یک شیئا»اشاره به این است که ماده‏نخستین از ماده دیگرى آفریده نشده است.اما چنانکه گفتیم این احتمال ضعیفى‏ست و آیات دیگر، همه تصریح دارد بر اینکه انسان،ماده‏اى در این جهان داشته است ولى آیا چه بوده است؟لحن آیه‏ها در این مورد اختلاف دارد اگر شما یا بقیه دوستان اشکالی فلسفی مشاهده میکنند لطفا اصلاح کنند یا چیز دیگری میدانید اضافه کنید به نظر من حقیقت جویی مسیری است که تنهایی نمی توان طی کرد دوستان دیگر را به اتحاد فرا میخوانم !

سلام آقا مهدی
خیلی زیبا بود
شاید یکی از پیچده ترین بحثها همین بحثی باشه که مطرح کردی که نپیش نیازهای زیادی از تاملات دارد

ممنونم از شما و حقیقت جوئیتان
اگر بخواهم بحث شما را به اعتکاف مرتبط کنم
باید بگم سربر زانوی اعتکاف نهادن و در خود فرو رفتن (با انجام تکالیف اجتماعی) مقدمه عملی از برای فهم همین معارف باشد

باز هم تشکر

ضحا سه‌شنبه 23 خرداد 1391 ساعت 10:51 ب.ظ http://lohezoha.blogfa.com

سلام و خسته نباشید
من هم همینجا باید اعتراف کنم که لذت مراسم اعتکاف را تا نرویم درک نمیکنیم...
به قول معروف :
حلوای طنطنانی تا نخوری ندانی!!

سلام
این نکته گفتید همان دعوای اهل دل با اهل عقله!
متشکرم

مهدی چهارشنبه 24 خرداد 1391 ساعت 11:57 ب.ظ

سلام آقای کریمی اون آیه ای که بالای وبلاگ بود را چرا حذف کردید چون با توجه به تفسیری که به ما ارایه داده بودید بسیار زیبا و عمیق بود ولی این جمله جدید از زیبایی برخوردار ولی از عمق فلسفی خالی است چون فکر کردم جمله خوبی پیدا نکردید من به یک جمله خوب برخوردم یا شاید اون به من برخورد اگر خواستید اینو بذارید

( اگر گِلی ، بحقیقت عجین آب حیاتی )

در ضمن در این جمله از کلمه حقیقت هم استفاده شده

سلام
اون جمله ای که جایگزین اون آیه شد
به نوعی از ملزومات حقیقت جوییه
و از دید من عمیقه

ولی اصراری هم ندارم
دستت درد نکنه جمله توهم زیباست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد