حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

جامعه و احساس مذهبی

  به نام حق

اینکه چه جامعه ای از آن جهت که جامعه است به سعادت می رسد؟ و  اساسا راه سعادت جامعه در چیست؟ و اینکه معنای سعادت اجتماعی چیست؟ از مباحث مهم فلسفه سیاسی و جامعه شناسی است. از افلاطون و ارسطو بگیرید تا متفکران دوره مدرن و پست مدرن شاید برهه ای را نیابید که این دغدغه در میان اندیشمندان وجود نداشته باشد. آیا جامعه سعادتمند جامعه ای است که فیلسوف یا فقیه بر آن حاکم باشد؟ آیا جامعه سعادتمند جامعه ای است که افراد آن فضیلتمند و اخلاقی زیست کنند؟ جامعه سعادتمند جامعه ای است که بر ایمان افراد استوار باشد؟ اقتصاد دولتی داشته باشد؟ بی طبقه باشد؟ مبتنی بر اراده یک فرد اداره شود؟ یا مبتنی بر اراده اکثریت؟ مبتنی بر شورای حل و عقد باشد؟ کارگران حاکم باشند؟ یا سرمایه داران؟ و ... همه نشان از فرضیه هایی متفاوت در فلسفه سیاسی اندیشمندان دارد. سوال من در این یادداشت کوتاه این است که جامعه ای که به احساس مذهبی سپرده می شود آیا می تواند سعادتمند شود؟ بگذارید احساس مذهبی را معنا کنم. احساس مذهبی شور و حال متدینان به یک دین و مذهب خاص است که در قالب آداب و آیین ظاهراً عبادی متبلور می شود و اغلب رنگ و بوی جمعی به خود می گیرد. احساس مذهبی نشان دادن علاقه به یک مذهب خاص بوسیله یک آیین خاص است. عموما افرادی که غرق در احساس مذهبی هستند جامعه خود را موفق و رو به صلاح و خیر می بینند زیرا خود به لحاظ فردی مملو از آن احساس خوشایندند. هر چه در جامعه، مظاهرِ احساسِ مذهبی بیشتر باشد افراد مذهبی بیشتر احساس رضایت دارند. مظاهر احساس مذهبی در قالب آداب جمعی خود را نشان می دهد و طبعا سر سپردگی جمع را به خدای خود و یا رئیس مذهب خود نشان می دهد. احساس مذهبی عامه پسند است. پذیرفته شده است. چون و چرا بردار نیست. نوعی سلوک است. در نظر افراد دارایِ آن احساس، عین حقانیت است. مخالفت با آن نشان از دوری از مذهب است. آکادمیک نیست. تصدیق مذهب است و در یک کلمه عشق بازی با صاحب مذهب است. بازیگری است نه تماشاگری. احساس مذهبی احتمالاً خود مذهب نیست و نیز مساوی با خود دین نیست(البته هستند افرادی که دین را نوعی حال و احساس دینی می دانند). همه آداب دین را نشان نمی دهد. شاید با روش خشک عقلانی قابل توجیه نباشد. کار علمی نمی طلبد! مثلا اگر افرادی مانند مرحوم مطهری و مرحوم علامه عسکری اشکالی را مرتبط به احساس مذهبی طرح کنند عکس العمل شدیدش را هم می بینند.

برای قضاوت صحیح و کارشناسانه باید دید چه میزان از جامعه ما سرسپرده احساس مذهبی است؟ چه میزان از آن آگاهانه از طریق مدیران فرهنگی و رسانه ای ترویج می شود و چه مقدار خود جوش است؟ آیا اگر احساس مذهبی پوسته و شعار است چند درصد از افراد به هسته و دسار مذهب رسیده اند؟ مدیران فرهنگی جامعه ما باید نشان دهند چند درصد از امور دینی ما به احساس مذهبی فروکاسته شده است؟ و تبلیغ و ترویج این رویکرد چه محاسن و معایبی برای اهداف یک جامعه سعادتمند داشته و خواهد داشت و در نهایت آیا جامعه ای که بر احساس مذهبی سوار است می تواند سعادتمند شود؟ می توانید سعادت را وضعیتی که در آن رفاه و امنیت و آزادی و عدالت به نحو حداکثری در یک جامعه توزیع شده باشد، در نظر بگیرید. اما در مورد اینکه چند درصد از جامعه به احساس مذهبی سپرده شده است می توانیم تریبونهایی که صرفا ترویج گر احساس مذهبی در میان عامه مردم هستند را در نظر بگیریم، بعد نسبتش را با تریبونهایی که مروج علم و عقلانیت هستند بسنجیم(البته در صورتی که علم و عقلانیت را برای جامعه مفید بدانیم!). مرحوم مطهری بحث جالبی در کتاب "علل گرایش به مادیگری" در مسئله "اظهار نظر غیر متخصص" دارند. اگر احساس مذهبی صفات پیش گفته را دارد و اگر تریبونهای مروج آن روز به روز بیشتر شوند به نظر می رسد کم کم اظهار نظر غیر متخصصان هم بیشتر و بیشتر می شود و نمایشی خشک یا خرافی یا احساسی از دین بروز می یابد. بعد کم کم هنجارها و ارزشها هم جابجا می شود مثلا کسی که دکتر و مهندس و عالم و ... است چندان در میان مردم ارج و قرب ندارد اما کسی که مردم را به لحاظ احساس و هیجان مذهبی تقویت می کند هواداران زیادی می یابد. البته ناگفته پیدا است که احساس مذهبی محاسن هم دارد مثل اینکه به لحاظ روانشناختی بستر مناسبی برای ترویج و اخلاق و دین را فراهم می آورد، اما آیا احساس مذهبی در کشور ما بستر است؟ یا هدف؟ این سوالی ای است که جز با پژوهشهای میدانی و آمار و ارقام واقعی قابل پاسخ نیست، و نمی توان صرفا با نمایش احساسات مذهبی مردم، آمار اخلاق و فرهنگ و ادب را گزارش داد. بحث سبک زندگی و مناسبات بین المذهبی هم خیلی با این مسئله گره می خورد که امید دارم در وقتی دیگر به آن بپردازم.

*متاسفانه علیرغم اینکه به سایت بلاگ اسکای اطلاع داده شد که بخش نظر دهی دچار مشکل است ولی تاکنون خبری از تعمیر و اصلاح نشده است. دوستانی که می خواهند نظر بگذارند از موزیلا فایرفاکس استفاده کنند.

نظرات 2 + ارسال نظر
زندگی مذهبی جمعه 13 دی 1392 ساعت 01:33 ق.ظ

احساس مذهبی بستر است و هدف زندگی مذهبی است، که متاسفانه روز به.روز بیشتر غرق در احساس میشیم و دیگه به قدری روشنفکر شدیم که زندگی مذهبی برامون عقب ماندگی تعریف میشه، نمونه‌اش آقایون بی قید عزادار محرم!!!!!، خانمهای بد حجاب و بی حجاب دعاخوان!!!!!!!
اینها همه نمونه است که داریم که خودمون داریم با کارهای احساسی تیشه میزنیم به ریشه ی زندگی مذهبی.

باید عرض کنم بنده شخصا هیچ فرد عزاداری را بی قید نمی دانم و هیچ دعا خوان بی حجابی را ندیده ام

علیرضا شنبه 14 دی 1392 ساعت 11:22 ب.ظ

احساسی که انسان رو ایزوله میکنه و خود انسان رو به احاطه خودش در میاره.. در پاسخ به هر نقدی کوتاهی نمیکنه و انسان رو وادار به مشاجره میکنه که مبادا خدشه ای به مذهبم وارد شه.. احساسی که خط قرمزها و ارزش های مصنوعی رو در ذهن انسان متبلور میکنه که نه تنها به خود انسان اجازه ورود، فکر و تصمیم گیری رو من باب این موضوعات نمیده بلکه هرکسی که از چنین خط قرمزهایی عبور کنه رو شخصیتی منفور میبینه.
پ.ن: همه ی این گزاره ها تجربیات شخصی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد