حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

آقا مجتبی؛ دیندار متخلق

هوالرحمن  

 

چه لحظه غم انگیزی بود وقتی خبر وفات آقامجتبی را شنیدم، اشک حدقه زده در چشمم احساسی بود که بخاطر شرایط، امکان بروز بیشتر نیافت...

آقامجتبی برای من الگوی یک مرجع دینی و مردمی بود. مجالس درس و وعظ و اخلاق ایشان بسیار پر بهاء و پر ثمر بود. مجالسی که برچسب هیچ گروه سیاسی و فرهنگی را نداشت... و البته بستری بود برای تربیت و رشد معنوی و دینی افراد برای جامعه دینی...

مجالسی که همچون آغوش گرم پدرانه بروی هر فرزندی از امت اسلامی باز بود. مجالسی که رابطه فرد با خدا را تنظیم می­کرد. مجالسی که دغدغه مهمترین نیاز انسان یعنی نیاز به حقیقت هستی درآن هویدا بود....

مجالسی که عالم محور بود نه مداح محور و فقدان چنین جلساتی متأسفانه فرصتی است برای مجالسی که پر است از بی سوادی و عوام زدگی و سیاست زدگی....

سبک زندگی اجتماعی و روش برخورد ایشان با جریانات مختلف اجتماعی، سمبل رفتار فراجناحی بود که جامعه ما سخت نیازمند چنین نگاهی است... رفتار فراجناحی یعنی بصیرتی که نه گول شعار آزادی را می­خورد نه فریفته شعار عدالت می­شود، زیرا آزادی و عدالت اتفاقا دو مفهومی­اند که فقط در کنار هم معنای حقیقی خود را می­یابند و عوام فریبان در هر زمان به یکی از آندو متوسل می­شوند و در زمان خطر به سوی دیگر می­خزند...

آقامجتبی به حق استادی بی ادعاء بود

 و مأمون اهل ایمان...

او مرجع و مجتهدی باصفا، عالمی جدی، عارفی عاشق و دینداری متخلق بود...

قلبم از یادآوری فراق ایشان فشرده می­شود...

نظرات 8 + ارسال نظر
صالح شنبه 16 دی 1391 ساعت 12:41 ق.ظ

سلام
باز هم دینداری و متخلق بودن؟ عجب اصراری داری شما!

علیرضا دوشنبه 18 دی 1391 ساعت 11:24 ق.ظ

با سلام
من در این چند روز وصف های زیادی از ایشون خواندم و شنیدم و واقعا هم همه ی اوصاف لایق این بنده حقیقی خدا بود امثال حیرانیم از فقدانش..
یادش بخیر نوای دل نشین یا زهرایش..

حرفه ای دوشنبه 18 دی 1391 ساعت 06:53 ب.ظ

من معنای دیندار متخلق رو نمی دونم

صفت گاهی با موصوف ارتباط دارد مثل عالم با بصیرت یا مومن با تدبیر

گاهی کنایه ای (ارتباط نوع 2) دارد مثل : روشنفکر نمازخون، آخوند روشنفکر، ورزشکار چاق، نظامی شکم گنده

گاهی ارتباط ندارد مثل مومن چاق، نخبه بلندمژه که مشکلی برای اتصاف ندارند غیر از این که دلیل آوردنشان معلوم نیست.

حالا کلمه متخلق به چه دلیل آمده ؟

کنایه است، چی است؟
ممنون

در ضمن من هم تا چند دقیقه ای گیج بودن بعد از شنیدن خبر وفاتشون، خدا رحمتشون کنه، امیدوارم جاشون رو یکی پر کنه

به نظر من ایشون رسالت یک عالم رو انجام داد و رفت


بنظرم وصف متخلق با متدین در ارتباط است
ارتباط به نحو لازم و ملزوم
حاصل و محصول
یا ابزار و هدف
راه و غایت
یا اصلا شما بفرمایید رابطه عینیت
ولی اینکه مفاهیم اخلاقی مستقل از دین فهمیده میشوند که بنظرم روشن است
انسانی که دارای دین است دارای اخلاق است
در اینجا دو وصف بریک ذات حمل شده
در واقع هردو وصف وصف ذاتند نه وصف یکدیگر
ذات می تواند متصف به دینداری بشود ولی متصف به اخلاق نشود
چون بی اخلاقی صریح یا بی اخلاقی در پوشش مصلحت موجب خروج از دین نمیشود
ذات می تواند متصف به اخلاق شود ولی متصف به تدین نشود
چون ایمان به خدا از مقومات افعال اخلاقی نیست
و بالاخره ذات می تواند متصف به دین و اخلاق توامان شود که نعم المطلوب است

باتشکر

یک دوست سه‌شنبه 19 دی 1391 ساعت 05:36 ب.ظ

«سبک زندگی اجتماعی و روش برخورد ایشان با جریانات مختلف اجتماعی، سمبل رفتار فراجناحی بود که جامعه ما سخت نیازمند چنین نگاهی است... رفتار فراجناحی یعنی...»
جالب بود!

مهدی چهارشنبه 20 دی 1391 ساعت 11:22 ب.ظ

سلام

من که ایشون رو نمی شناختم فقط اسمشون رو شنیده بودم ولی ناراحتم از اینکه حداقل یکبار در جلسه ایشون شرکت نکرده بودم .

ولی یک درس گرفتم اونم اینکه قدر بقیه انسانهای اینچنینی را بدانم خیلی خوب میشد اگر این چنین افرادی را به جوانان معرفی کنند تا از نفس پاکشون استفاده کنیم .

بازم از این افراد در تهران داریم؟

سلام
ما که ایشان را معرفی کرده بودیم و دعوتم کردیم برای جلساتش...
بله هستن
مثلا برادرشون آقا مرتضی که البته جلساتشون تجریش برگزار میشه

مهدی جمعه 22 دی 1391 ساعت 09:32 ب.ظ

سلام

یک حدیث از پیامبر اعظم (ص)

خداوند کسی را که در روی برادرش چهره در هم کشد، دشمن میدارد.

عنوان الرحمن چه ربطی به آقا مجتبی داره شاید به خاطر فوت ایشان یاد سوره الرحمن افتاده باشید.

اگر منظورتون از مامون قاتل امام رضاست ویژگی این فرد آنست که به دلیل مصالح سیاسی و اجتماعی فردی را که به طور قلبی به برتریش اعتقاد نداشت (ولی در واقع برتر بود) به خودش ترجیح داد.


سلام
منظور از مامون معنای لغوی آن است
یعنی مورد اعتماد و موجب امنیت خاطر اهل ایمان

مهدی یکشنبه 24 دی 1391 ساعت 10:50 ب.ظ

سلام نوشته شما دارای رازها و حقایق عجیبی است

اینکه چگونه یک مفهوم در قالب یک گزاره خبری ، شامل چند کلمه قرار دادی از طریق چشم یا گوش شما تبدیل به پیام عصبی و بعد از آن وارد مغز می شود و مغز مانند یک مودم پیام را به نفس شما منتقل کرده و نفس شما دچار تاثیر میشود از خودش واکنش نشان می دهد و این واکنش مسیر بر عکس را طی می کند و اثرش را به صورت قطرات اشک بر جسم نمایان میسازد ...

اینکه انسان ها واقعا به یک الگو و راهنما نیاز دارد و اینجا ضرورت نبوت را می توان دید

اینکه انسان برای زندگی نیاز به آموزه های اخلاقی دارد و پند و اندرز و اهمیت نزول قرآن مشخص می شود

و اینکه برای رشد معنوی باید بسترهایی فراهم باشد مگرنه رشد خود به خود اتفاق نمی افتد و اگر افراد یک جامعه ای از لحاظ دینی خوب تربیت شود در آینده ما شاهد یک جامعه بزرگ دینی خواهیم بود.

و اینکه مجالس دینی باید پذیرای همه کس در هر قشری باشند و با اخلاق نیکو و صمیمانه افراد بیشتری را دعوت کرد

و اینکه ما همواره با خدا در ارتباط هستیم و مجالس دینی فقط تنظیم کننده و یادآوری این رابطه هستند اینجا هدف اصلی جلسات دینی مشخص میشود

واینکه مهمترین نیاز انسان شناخت حقیقت هستی است چون بدون آن به مقصد نخواهد رسید و تمام زحمات انسان بر باد می رود

فعلا تا همین جا کافیه چون امتحان دارم!

دست مارو هم بگیرید..

علیرضا سه‌شنبه 26 دی 1391 ساعت 08:50 ق.ظ

سلام
مهدی جان عالی بود تبریم میگم بهت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد