حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

علی خلیلی

 هوالحکیم

عرض درود و سلام خدمت همه دوستانی که گاهی به این وبلاگ گذر می کنند و گاهی هم نظر می دهند. می خواستم کمی از بهار بنویسیم و یک مناجاتی مربوط به بهار ولی ماجرای درگذشت مرحوم علی خلیلی که چندی پیش بر سر انجام یک تکلیف دینی و اخلاقی مجروح شده بود، خیلی ذهنم را مشغول کرد و متأثر شدم. نهی از منکر در فقه شیعه با شرایطی به عنوان یک تکلیف دینی مطرح شده است. در صورتی که یک منکری(حرام قطعی) با قصد تکرار و تداوم انجام شود و نهی کننده احتمال تاثیر بدهد و البته مفسده ای هم بر این کار مترتب نباشد بر هر مسلمانی به نحو کفایت واجب است که به شخص خطا کار تذکر بدهد. البته این تذکر می تواند با انحاء و روشهای مختلف و متنوع صورت پذیرد و چون این تذکر جنبه طریقی دارد گویا هر روشی که احتمال تاثیر بیشتری داشته باشد مطلوب تر می نماید و روشهایی که احیانا موجب تشدید خطا یا نتیجه عکس می شود مورد قبول نیست. گاهی اوقات هم اصلا بحث تکلیف دینی نیست. یک خانم در معرض تعرض قرار گرفته و فرد با شجاعت می خواهد از او دفاع کند همین، ولی به هر حال بعد از تذکر لسانی و شروع به دفاع از مظلوم معلوم نیست چه اتفاقی می افتد. من جزئیات اتفاق ناگواری که برای عزیز از دست رفته علی خلیلی افتاد را نمی دانم، خصوصا اینکه کمی فاصله زمانی از درگیری اول تا وفاتشان وجود دارد و اطلاعات کمتری از اصل ماجرا در دست است. ولی قطعا نیت خیرخواهانه این عزیز بر کسی پوشیده نیست. در مصاحبه ای که منسوب به علی است خواندم که گفته بود من برای دفاع از ناموس اقدام کردم. حالا شما بفرمایید برای دفاع از "مظلوم" به نظر نمی رسد نیت او با توجه به سن و سالش چیزی جز اقدام خیر خواهانه بوده باشد. این اتفاق ناگوار می تواند باب خیری باشد که بیشتر درباره امر به معروف و نهی از منکر و شرائطش در جامعه گفتگو شود. امر به معروف انصافاً از آن تکالیفی است که عقل و شرع هر دو به آن حکم می کنند. یک مثال ساده می زنم در ایام مختلف به کوه می رویم افرادی بدون توجه، زباله ها را در طبیعت رها می کنند، گاهی حتی به درختان آسیب وارد می کنند، در این موقعیتها نهی از منکر زبانی، یعنی با زبانی مؤثر به دیگران این فرهنگ را انتقال دهیم که با طبیعت چنین نکنید. در مسائل انسانی هم به طریق اولی باید چنین باشد. دفاع از مظلوم که اظهر من الشمس است. کاری که علی خلیلی انجام داد با توجه به اطلاعات موجود من، کاری بسیار اخلاقی بوده است، نهی ظالم و دفاع از مظلوم. امر به معروف یعنی امر به امور خوب، اموری که اخلاقاً مطلوب اند و نهی از منکر یعنی نهی از اموری که اخلاقاً ناروا هستند، بنابراین اگر آمر یا ناهی خود و دیگران را در یک شبکه انسانی و اخلاقی ببیند خیرخواهی او موجب می شود اگر دیگری قصد تکرار یک فعل اخلاقاً ناروا را داشت او را نهی کند. بنابراین نهی از منکر یک فعل اخلاقی است که می تواند از فضیلت خیرخواهی نشأت بگیرد، کاری که دین هم به انجام آن امر کرده است. به نظرم اگر چنین نگاهی به امر به معروف و نهی از منکر شود دیگر این امور مربوط به افراد یا ارگانهای خاصی تصور نمی شود، بلکه همه اخلاقاً موظف به انجام آن هستند. بله قبول دارم که روشها خیلی مهم است. اینکه معروف و منکر را چه بدانیم و اینکه امور را اهم و مهم کنیم. اینکه ظرفیت طرف مقابل را در نظر بگیریم، اینکه تذکر را طریق به مطلوب بدانیم نه هدف، اینکه شخص مرتکب را از خود بدانیم و با خیرخواهی پیش رویم، اینکه مخاطبان را فقط افراد کوچه و خیابان ندانیم و مسئولین را هم متعلق امر و نهی بدانیم، اینکه شدت و حدّت سخن را در مورد افراد متفاوت لحاظ کنیم، اینکه شدت و ضعف گناه و خطا و میزان تاثیرگزاری آنرا هنگام امر و نهی لحاظ کنیم، اینکه میزان علم و آگاهی مخاطب از فعل خطأ را در نظر آوریم، و اینکه خود را ملتزم به رعایت کنیم همگی مهم اند، اما این دلیل نمی شود که به بهانه اینکه روشها در عمل گاهی نقصان داشته و یا اینکه بعضی ها سوء استفاده کرده اند و غیره، دینی و اخلاقی بودن امر به معروف و نهی از منکر را نادیده بگیریم و جامعه را از این ظرفیت بزرگ برای رسیدن به یک فرهنگ اخلاق محور محروم کنیم.

در حادثه از دست رفتن این عزیز یک مظلومیت عجیبی حس می کنم، خصوصا اینکه مسئولین می توانستند در تضمین سلامتی اش اقدامی عاجل و موثر انجام دهند. امید دارم روحش غرق در بهجت و نورانیت باشد.

نظرات 6 + ارسال نظر
(*◕‿◕)عاشق یک لحظه نگاهت (*◕‿◕) چهارشنبه 6 فروردین 1393 ساعت 06:53 ق.ظ http://rahmat14.blogfa.com

دستان پرنوازش بهار ، طبیعت خفته را از خواب بیدار می سازد، و زمین و درخت رازهای رنگارنگ و عطرآگین خویش را نثار نگاه ما می کنند. در سال جدید خورشیدی، سبزی ، شادی ، کامیابی، بهره وری، اثربخشی فعالیت ها و بهروزیتان را از درگاه ایزد منان آرزومندم.
با خوبی ها و بدی ها، هرآن چه که بود؛ برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد، برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، سالی دیگر گذشت

روزهایتان بهاری و بهارتان جاودانه باد
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
┊   ┊┊   ┊┊ ✿
┊   ┊┊  ✿✿
┊   ┊┊ 
┊   ✿✿


خدایا دستم به آسمانت نمی رسد

اما تو که دستت به زمین می رسد عزت عزیزانم را تا عرش کبریایی خود بالا ببر

و هر آنچه آرزو دارند برآورده کن.

سالی توأم با سلامتی و سعادت برایتان آرزومندم
.
.
سلام دوستان عزیز و بزرگوار

سپاس از حضور ِ پر مهرتان

سال نو بر شما و خانوادۀ گرانقدرتان مبارک✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
┊   ┊┊   ┊┊ ✿
┊   ┊┊  ✿✿
┊   ┊┊ 
┊   ✿✿


امروز دو نفر از من ادرس و شماره تو رو گرفتن، من هم بهشون دادم، یکی خوشبختی، یکی موفقیت ،
ان شاءالله تو سال جدید هر روز میان سراغت

سلام
ممنون از حضور گرمتان

ss چهارشنبه 6 فروردین 1393 ساعت 07:43 ب.ظ

خاطراتی از اساتید و شاگردان مربی مجاهد، شهید علی خلیلی
(به روز می شود….)

حجت الاسلام والمسلمین بهنام حشمدار/سخنران هیات سائلین و مربی شهید علی خلیلی

1- اولش فکر می کردم شاگردمه. همیشه برای کارهاش با من مشورت می کرد. ولی اون شب غیرتش فرصت مشورت نداد و رفت جلو. نمی تونست که نره…

بعدها که حالش کمی روبه راه تر شده بود بهش گفتم : داش علی! فکر نکردی شب نیمه شعبان که بعضی از این جوون ها تو حال خودشون نیستن، باید بیشتر احتیاط کنی؟.. با اون صدای گرفته ی با نمکش در حالی که می خندید گفت: می دونستم دست به چاقو می برن، ولی نمیشد وایسم و نگاه کنم که یه زن رو دارن به زور سوار ماشین می کنن… من که از این همه شجاعت و مردونگیش شرمنده شده بودم، دیدم که شاگردم، معلمم شده و به من درس مردونگی میده. که اگه مرد باشی، لحظه ای بر تو می گذره که نمی تونی بمونی و نگاه کنی… شبیه مادرش بود. نتونست بمونه و جلو نره. هرچند که اون ور طناب چهل مرد جنگی باشن…

2- رفته بودم بیمارستان برای عیادت علی. سه نفر از بچه ها هم آن جا بودند که مادر علی هم آمد. مادر علی که وارد اتاق شد، بچه ها سرشان را پایین انداخته بودند و ریز ریز می خندیدند. مادرش که رفت با یک حالت اخمی گفتم: برای چی می خندیدید؟؟
یکی از بچه ها ها گفت: هرسه نفر ما کاپشن های علی را تنمان کرده ایم و مادرش هم فهمید که آن ها کاپشن های علی هستند. ما هم فهمیدیم که مادرش فهمیده است اما به روی خودش نیاورد…

ugs چهارشنبه 6 فروردین 1393 ساعت 08:11 ب.ظ

علی گفت من برای خدا رفتم و آن موقع کسی برای من محل اعتماد و امید نبود. می گفت رفتم تا لبخند رضایت برلبان حضرت آقا ببینم بعدش هم همه چیز را به جان خرید! طعنه شنید که می خواستی نروی! نیش زدند که تقصیر خودت بود و چه و چه . دنبال جانبازی ش نرفت. در مقابل رسانه ها سکوت کرد. به بستر افتاد. نایش رفت. هوش و حواسش رفت. درس را هم درست و درمان نمی توانست بخواند. حال و احوالش و روز و روزگارش گره خورد به بیمارستان و جراحی و درد خونریزی و درد هزینه و… این زخم اما او را رها نکرد تا همین چند روز پیش. همین چند روز پیش که ناگهان احساس سبکی کرد .

حال و هوای رفتن و نماندن در سرش افتاد. کوچ پرستوها در بهاران به قلبش خطور کرد و …

آری علی خلیلی حقیقتا مظلوم بود. بی ادعا بود. اهل مزد و مطالبه نبود. اهل مصاحبه نبود. مرد بود و درد. آبی تر از آسمان بود . تشنه تر از آب بود . اهل اجابت و لبیک بود. اولین لبیک از نای بریده ی او بیرون آمد، در سالی که مولایمان مطالبه اش از اهل دغدغه رسیدگی به اوضاع فرهنگ است چه کسی جز علی می تواند این چنین لبیک گو باشد؟! جوان مومنی که دل به دنیا نبسته ، دل در گرو منافع خودش ندارد و کسی که خودش آلوده و گرفتار نباشد…بله فقط امثال علی می توانستند و می توانند…

علی چهارشنبه 6 فروردین 1393 ساعت 08:31 ب.ظ

حجت الاسلام سید میثم مومنی مسئول موسسه فرهنگی دینی بهشت:

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، در مراسم تشییع مربی مجاهد؛ شهید علی خلیلی، حجت الاسلام والمسلمین مومنی با قرائت مطلبی خطاب به مسئولان مربوط مخصوصا دستگاه قضایی اظهار داشت: آیا از زمانی که شاهرگ علی خلیلی بریده شد، تا امروز حق قضایی علی خلیلی ادا شد؟ به خدا قسم ما که کنار او بودیم چنین چیزی ندیدیم. جزای کسی که آمر به معروف را گوش تا گوش سر می‌برد، 32 میلیون تومان دیه و یکی‌دو سال حبس است؟ اگر این تعرض به جان یک بازیگر یا یکی از مسئولان قوه‌قضاییه می‌شد، مجازاتش این نبود.

وی ادامه داد...
http://yar.nasle4.com/

سخویدی جمعه 8 فروردین 1393 ساعت 03:53 ق.ظ

رفتار متناقض مسئولان!!!! در قبال ارزش‌های اینچنینی٬ تعجب برانگیز و ترسناکه. در مقام توصیه حنجره پاره می‌کنند و در وقت پشتیبانی٬ نزدیک میشن به ورطه دموکراسی مطلق. ظاهرا مفاهیم ارزش‌های اسلامی بین ما و حضرات یکی نیست. شاید هم حدود و ثغور تکالیف٬ قیود شفاهی دارند.

حالا قراره باوحود رضایت قبلی خانواده با اقدام شدید نسبت به ضارب جبران مافات کنند!!

باغبان سه‌شنبه 19 فروردین 1393 ساعت 12:44 ب.ظ

یکی از بزرگترین ظلم هایی که ما جماعت حزب اللهی به فریضه ی "امر به معروف و نهی از منکر" کردیم، یا نبود که اونو محدود در مو و لباس چند خانم دیدیم . و این دید خودمونو به اقشار دیگه ی جامعه هم منتقل کردیم.
امر به معروف و نهی از منکر، مصادیق بسیار زیادی داره. و اگر آدم خوب فکر کنه، همین یک واجب دینی، چقدر عالی جامعه سازی می کنه.
ما عدالت روفراموش کردیم.
و بسیاری از مصادیق مهم امر به معروف و نهی از منکر رو.
و به همین دلیل، وقتی علی آقا شهید شد، خیلی ها مسخره می کردند که بلد نبوده چطور به موی مردم گیر بده، برای همین کشتندش!!!
شاید زیاد هم تقصیر نداشته باشند.
ما بچه حزب اللهی ها، سالهاست که این فریضه را تنها و تنها در حجاب محدود کردیم.
و کار بدی کردیم.
خیلی کارهای می توانستیم بکنیم، که نکردیم.
خیلی کارها که اگر اونها رفع میشد، باور کنید حجاب هم به خودی خود بهتر می شد.
مثلا در ضمینه ی لقمه ی حرام.
در زمینه ی عدالت اجتماعی.
در زمینه ی عدالت رسانه ای.
و خیلی چیزهای دیگه.
از مطلب خوبتون استفاده کردم.
زنده باشید.

باسلام
ممنونم از حضورتان
با دغدغه تان همدلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد