حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

تو این شرائط هر یقینی مشکوکه

 

"تو این شرائط هر یقینی مشکوکه" به نظرم این، محتوایی است که در لابلای اکثر آثار اصغر فرهادی قابل فهم است. عبارتی که پرده از ظاهر "صدا، دوربین، بازی" برداشت و خود را در قالب دیالوگی کاملا شفاف در "گذشته" نشان داد، آنهم از دهان شخصی که پزشک است و لابد مظهر تشخیص مصلحت و تعیین حقیقت!

به نظرم ماهیت مسأله فرهادی در فیلمهای شهر زیبا، چهارشنبه صوری، درباره الی، جدایی و گذشته همین یک مسأله است: شرایطی وجود دارد که نمی توان حقیقت را تشخیص داد یا نمی تواند قضاوت درستی از واقعیت داشت یا دست کم بسیار سخت می توان. در اینصورت طرفهای دعوا چه رفتاری و چه باوری را پیشه خود سازند؟ شما می توانید تقریر این مسأله را در قالب تعارض حکم دین و حکم عقل در "شهر زیبا"، ناکافی بودن یا حتی کافی بودن شرایط برای جهل به یک جهل یا علم به یک واقعیت وارونه در "چهارشنبه سوری"، نقش باور و مصلحت در قضاوت اخلاقی در "درباره الی"، نقش مصلحت در انجام یک فعل غیر اخلاقی در "جدایی.." و نیز تحقق یک شرایط پارادوکسیکال بین شک و یقین در "گذشته" و... ببینید. شواهد و قرائن چه قدر در رسیدن به واقعیت به ما کمک می کنند؟ اگر شواهد و ادله چاق و لاغر، صحیح و سقیم و دور و نزدیک می شوند پس تکلیف قضاوت اخلاقی و حکم معرفتی ما در مورد واقعیت چه می شود؟ آیا ره به نسبیت می بریم یا شکاکیت و سکوت؟! و یا دامنه واقعیت را محدود به خود و منافع خود می کنیم؟

شاید سکوتِ تماشاگر، در پایان فیلم راهی را که فرهادی رفته است نشان دهد. فرهادی پرونده فیلمهایش را نمی بندد زیرا اساساً در فیلمهایش همین را می خواهد بگوید که بستن پرونده­ی واقعیت، ظاهراً امکان ندارد. شاید سکوت انتهایی به این معنا باشد که فرهادی هنوز جوابی برای مسأله خود نیافته و بازهم در فکر صورتی دیگر برای محتوای مسأله خود باشد. فیلمهای فرهادی البته پر است از استعاره های چند منظوره. می توانید به مسئله فرهادی براحتی شکل سیاسی دهید و آنوقت دیالوگها را در بازی زبانی سیاست ترجمه کنید. می توانید افراد را سمبل نزاع سنت و مدرنیته قرار دهید و تفسیر دیگری از فیلم ارائه دهید. گویا تکثر عناوین کلی سیاست و اخلاق، دین و اخلاق، احساس و اخلاق، احساس و حقیقت، اخلاق قضاوت، اخلاق باور و سنت و مدرنتیه همگی در این مسئله بغرنج فرهادی، پیچیده شده که اینجا شرایطی وجود دارد که هر یقینی مشکوک است! حتی در آخرین صحنه فیلم نیز علامت حیات(اشک زن)، یعنی شاهد حقیقت، بخاطر محدودیت معرفت(حسی مرد) پنهان می ماند!

تو رویکردی به حقیقت داری که باعث می شود حقیقت را گم کنی!!  

 

 

نظرات 5 + ارسال نظر
مهدی چهارشنبه 24 مهر 1392 ساعت 06:55 ق.ظ

سلام
من فکر نمی کردم در پشت فیلمهایی ساخته میشه اهداف و پرسش های بنیادی مطرح هست اما واقعا چند درصد از مردم می توانند این پرسش ها رو از متن فیلم بیرون بکشند قطعا بینش و مهارت خاصی لازم دارد و همچنین هر کس می تواند بنا به سلیقه خودش برداشتی داشته باشد.

حالا من سوالم این است که اهداف غیر مادی که فیلمسازان در ورای فیلمهایشان پنهانی می گنجانند برای تخلیه عقده های روانی خودشان است یا مطابق با اهداف گروه های خاص یا از این مسیر به دنبال حقیقت هستند و پاسخ سوالات خودشان؟

سلام بنظرم مانعه الجمع نیست
ضمن اینکه قرار نیست هر فعل بیرونی افراد به عقده های درونی آنها تحویل برده شود. عقده و کمپلکس در مورد افراد مریض معمولا به کار می رود.
در مورد فرهادی البته بنظرم فیلمهایش دغدغه خود اوست که البته ربطی هم همیشه با اجتماع می یابد.

فرشید چهارشنبه 24 مهر 1392 ساعت 10:27 ق.ظ

ممنون
با تشکر

خدابخشی چهارشنبه 24 مهر 1392 ساعت 10:35 ق.ظ

سلام به نظرم میاد آقای فرهادی خودشان به مسئله اینجور که هر یقینی مشکوک است!فکر نمیکنند چون در فیلم جدایی غلط،غلطه حتی اگر معلم یا کس دیگه ای بخواد اون حرف رو بزند و این خیلی مارا به school فکری فلسفه ی پیشا سفراطی و مخصوصا الئا نزدیک میکنه،و این که اونها اینجور فکر میکردند که،واقعیت ساخته شده بر اساس حس غلطه چون احساس در تغییر است و واقعت فی نفسه یک امر یکتا و ثابت میباشد،و این که شاید حرف فرهادی را بتوان اینطور بیان کرد که هر یقین مبتنی بر حواس مشکوک است!یعنی محل توقف و تفکر است،و چیزه دیگه ای که بسیار جالبه اینکه ایشون علاوه برعقلانیت،اخلاق رو هم ملاکی تافته و جدا بافته از درک حقیقت قرار میدند و بیننده را به روی تافتن از جهان خارج،درون نگری و نظر کردن به انسان و خویشتن انسان ترغیب میکنند و از این جهت وارد فلسفه ی سقراط میشوند.و اینکه در درون باید مراقب بود تا هیچگاه با یک چسمنداز خاص به مضوعات پرداخته نشود...
با آرزوی موفقت برای تمام دوستانم

علیرضا شنبه 27 مهر 1392 ساعت 02:57 ب.ظ

اکثر فیلم های آقای فرهادی به ضرورت "فکر" کردن میپردازه و به نظرم سکوت مخاطب به خاطر به فکر فرو رفتنه! و اینکه بخشی از به هم ریختگی مخاطب به خاطر نوع فیلم برداری ایشونه (دوربین روی دست!) که مخاطب رو به گیجی میبره و از این فن به راحتی میتونه هر حرفی رو القا کنه به مخاطب!
همونطور که خودشون میگن ایشون همه چیز رو نسبی میبینند، و با طرفند های نوع فیلم نامه نویسی و فیلم برداری و صدا ، مخاطب را به نسبی بودن سوق میده..
در عین حال شکاکیت به همه چیز!

شهاب الدین چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 03:29 ب.ظ

عجب ! پس با حجیت ذاتی قطع چه کنیم کریمی جان ؟
راستی آقای فرهادی انسدادی هستند ؟ !! ...
عید ولایت بر همه شیعیان راستین مبارک ...
( و ان من شیعته لابراهیم ) سوره صافات 83
جعلنا الله من المتمسکین بولایة امیر المومنین و الائمة علیهم السلام ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد