حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

دیگری و من و از خود بیگانگی

خود را باش 

 

گفته اند زندگی محل امتحان است و ابتلا . گاهی ابتلا به خوشی، گاهی امتحان به ناخوشی. اولی صبر شاکرین می طلبد و دومی صبر محرومین. در هر صورت انسان ناگزیر از صبر است و چه راز آلود است این صبر. تجاوز از صبر یا موجب جزع است یا عامل طغیان و هر دو مذموم. تحمل دیگری یا بهره مندی از دیگری هرکدام دو روی سکه یک رابطه اجتماعی است و ابتلاء است، که موجب بروز رفتارهای مختلف از انسان می شود و این خمیر مایه وجود انسان است که در لابلای بروز این رفتارها ورز می آید، پخته می شود و رشد می کند. حال اگر می خواهی صورت مسئله را پاک کنی پاک کن ولی بدان که تو وقتی امتحان می شوی که در معرض باشی نه در عزلت. پس اگر در میدانی، مهارت ارتباط صحیح و اصول بهره گیری و تحمل دیگران را بیاموز چون اخلاق و دین و هنرت در گرو همین ارتباط است. به پشت سرت نگاه نکن که چه کسی رقیب توست. تو رقیب نداری. تو فردی. هر فردی فردانیت خود را دارد و بخود می رسد. نگاه به دیگری یا حسرت می آورد یا وحشت یا .. و این حسرت و وحشت در "تو" اتفاق می افتد و فردانیتت را به تاخیر می اندازد. در اینصورت درصدد خوار کردن یا حذف دیگران بر می آیی و یا هویتت را در تعلق او می بینی. می اندیشی خوار شدن "دیگری" یعنی پیشرفت "من"، پیشرفت "دیگری" یعنی خواری "من" و این نقطه آغاز دوری از خود است و همان معنای از خود بیگانگی...  

 

و این آیا تو را از دیگران غافل می کند؟

نظرات 11 + ارسال نظر
Love پنج‌شنبه 28 شهریور 1392 ساعت 01:14 ق.ظ http://Loviz.blogfa.com

وب خوبی داری خوشحال میشم لینکم کنی وخبر بدی لینکت کنم مرسی خیلی گلی

مقصودی پنج‌شنبه 28 شهریور 1392 ساعت 03:20 ق.ظ http://hobabvar.blogfa.com

سلام علیکم مولانا

شما که دیر تر از ما به روز میشید.

سلام.
من مدتهاست عقب مانده ام به روز که هیچ.
ارادتمندم

صالح جمعه 29 شهریور 1392 ساعت 01:09 ب.ظ

به نظرم صدر و ذیل متن یه تهافتی داره شاید من خوب متوجه نشدم. در هر صورت برداشتم از نوشتة شما این است که تحقق فردانیت انسان مساوق به رودررویی با دیگران است! جالب است!

چه عجب از روح کیهانی فاصله گرفتید!! (شوخی )

صالح شنبه 30 شهریور 1392 ساعت 12:33 ق.ظ

روح کیهانی؟؟؟!!! اگر کنایه زدید به روزنامة کیهان که ... حقیر معمولا کیهان نمی خوانم اگر چه از زحمات و دلسوزی های آنها نیز برای انقلاب ولو با سلیقه خاص خودشان سپاسگزارم. فرق است میان کسی که دلسوزانه ممکن است اشتباه کند و کسی که آگاهانه تیشه به ریشه می زند. به همین دلیل هم کیهان را گرچه دوست ندارم ولی محترم می شمارم.

شایدم منظورم عرفان کیهانی بود؟! بله ما هم از افرادی که برای کشور زحمت می کشند تشکر می کنیم
اما شرط زحمت را .....

مهدی شنبه 30 شهریور 1392 ساعت 11:03 ب.ظ

سلام

جمله "خود را باش " یعنی چی ؟ خود در حالت مفعول است ؟ آیا این جمله از نظر دستوری اشکال ندارد من این جمله را درک نمی کنم.

عزلت چیز بدی نیست !

چرا انسان باید وقتش را برای کسانی که هیج فایده مادی یا معنوی ندارند هدر دهد اصول و منطق خدا هم همان طور که در قرآن در مورد اینکه چرا بتهایی را پرستش می کنید که هیچ نفع یا ضرری برایتان ندارند بر این اساس استوار است .

هیچ جبری در زندگی دنیا قابل تحمل نیست درسته خود زندگی جبر است ولی روی کره زمین انسان آزاد است .

ملائکه در آینده انسان را ملامت می کنند که مگر زمین برای هجرت وسیع نبود پس بر اساس این اصول منطقی و کلامی انسان می تواند کسانی که اذیتش می کنند تحمل نکند .

نیاز های انسان با انسان های محدودی قابل رفع است نیازی به ارتباط با صدها نفر نیست.

سلام
خود را باش را می تونی به مواظب خودت باش یا هوای خودت را داشته باشد. یا به خودت توجه کن. یا مراقبه کن تفسیر کنی.

در مورد نفع و ضرر که فرمودی هم بنظرم نفع ارتباط با دیگری در یادداشت آمده است. و البته ارتباط وثیقی هم با جمله خود را باش دارد.
ما یک اذیت کردن داریم یک اذیت شدن. یادداشت بیشتر ناظر به اذیت شدن است تا اذیت کردن. گاهی ما همینطوری رنجور هستیم و خیلی راحت و سریع می رنجیم دلیلش بعضا این است که مهارت ارتباط را فرانگرفته ایم نه اینکه واقعا کسی آنطرف ما را اذیت کند.
گاهی هم بله دیگران عامدانه ما را اذیت میکنند. در اینحا هم باید مهارت دفاع را بیاموزیم نه پاک کردن صورت مسئله را.
در مورد وسعت زمین هم خیلی قبول دارم حرفت را. اگر انسان قدرت دارد باید سفر کند روی زمین ولی ماجرای اون آیه شریفه در جایی است که انسان نمی تواند ایمان به خدا بورزد و از عبادت بازمی ماند و به کفر گرایش می یابد که باید هجرت کند چون زمین خدا وسیع است برود جایی که بتواند ایمان ورزی کند.
متشکرم

علیرضا یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 10:30 ب.ظ

اینطور فهمیدم که شخصیت و فردانیست انسان وابسطه به نگاه نکردن به دیگری است البته نگاه نکردنی که خودش رو در معرض دیگری میذاره..!
یک کم توضیح لازم داره..
چطور به دیگری نگاه نکنیم که حسرت نخوریم و وحشت نکنیم ولی خودمون رو در معرض و مواجهه با دیگری قرار بدیم!

باید در معرض بود و دچار وحشت و حسرت هم نبود.

مهدی پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 12:39 ب.ظ

سلام این موضوعی که مطرح کردید می تواند در مورد روابط بین المللی نیز صدق کند و فقط مختص به روابط بین انسانها نباشد .

برای استفاده از این روش انسان باید مدتی رو در عزلت و انزوا سپری کند تا بفهمد بدون انسانهای دیگر نیز می تواند زندگی کند منظورم کسانی هست که بهشون دل بسته افراد تکراری که سالها باهاشون در ارتباط بوده وقتی این مسئله جا افتاد می تواند وارد هر محیط یا جمعیتی شود فقط باید مواظب باشد دلبستگی به کسی پیدا نکند که آغاز سقوط آدمی است و باید با دیگران مانند دیپلمات ها رفتار کند یعنی مبادله و معامله غیر از این باشد با مشکل رو به رو میشود

سلام
وابستگی به دیگران چه اشکالی دارد؟ مهم مدیریت وابستگی است
انسان نمی تواند از شئون انسانی خالی باشد.
انسان نیاز به انس و محبت دارد. ولی به هر حال همه به آدم محبت نمی کنند برخی حسادت می ورزند و درصدد شکست ما هستند گاهی هم خود ما به دیگران حسادت می ورزیم و درصدد شکستشان بر می آییم ولی در هر صورت انسان طیف مختلف و متکثری از روابط را دارد نه فقط روابط دیپلماتیک. از انس و محبت و اعتماد کامل گرفته تا احتیاط و دفاع و حتی دشمنی... شاید برای برخی از روحیات انس و محبت فقط با جنس مخالف حاصل شود.

علیرضا شنبه 6 مهر 1392 ساعت 12:11 ق.ظ

واقعا وابستگی چه اشکالی دارد..!؟

مهدی چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 12:35 ق.ظ

سلام

لطفا بحث رو پیرامون مهارت ارتباط صحیح و اصول بهره گیری و تحمل دیگران ادامه بدهیم

اصلا علت برقراری ارتباط مگر غیر از برطرف کردن نیازهاست !

آیا ما مجازیم برای برطرف کردن نیازهایمان به هر قیمتی با دیگران ارتباط برقرار کنیم یا در مواردی مجاز نیستیم ؟

به طور کلی خط قرمز های ارتباط ما با دیگران کجاست ؟

ما تا چه حد باید از یک ارتباط توقع داشته باشیم؟

برای بر قراری ارتباط باید به چه ویژگی هایی از فرد دقت کنیم ؟ (ظاهر، شخصیت ، دین ، خانواده، محیط زندگی و دوستانش ، رشته تحصیلی ، قد ، ...)

سلام و تشکر
آقامهدی این نکاتی که شما گفته که احتمالا شامل ده ها پست بشه
ولی سعی می کنم
البته در همین جا هم می شود از نظرات دوستان دیگر بهره برد

مهدی چهارشنبه 10 مهر 1392 ساعت 09:40 ب.ظ

سلام

قطعا در ضمن هر ارتباطی توقعاتی هست

علت جدایی ها بی توجهی یا نشناختن این توقعات است

با هر کسی که ارتباط داریم از او توقعاتی داریم ولی باید بدانیم که طرف مقابل هم توقعاتی دارد

شناختن توقعات طرف مقابل آسان است زیرا او با سوالات هدف دار و یا نشانه های خاصی ما را از خواسته هایش آگاه میسازد.

آیا ادامه ارتباط با کسی که توقعات ما را بر طرف نمی کند کار درستی است؟

سلام
گاهی ممکن است دیگری نداند ما چه می خواهیم
یا اصلا متوجه نشود که خواسته ما چیست
ولی ما با فرض اینکه دیگری از تمام تار و پود و توقعات ما باخبر است
با او برخورد می کنیم که ناشی از جهل به جهل است
ولی با این وجود اصل بر تداوم ارتباط است مگر عملا دوری حاصل شود

مهدی پنج‌شنبه 11 مهر 1392 ساعت 10:06 ب.ظ

سلام

مدتی است صحبت از خود حقیقی در جامعه باب شده شما هم قبلا به این موضوع اشاره فرموده بودید

خوب حالا این خود حقیقی چی هست ؟ کجاست؟ جدای از ماست؟ اصلا چرا باید همچین چیزی وجود داشته باشه ؟ وجودش از کجا ناشی و چگونه اثبات می شود ؟ آیا یک چیز ثابت است یا متغییر ؟

سلام
آقا مهدی خیلی خوبه که سوالاتون زیاد شده
هر چه سوالاتون زیاد باشه به خود حقیقی نزدیک تر میشید!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد