حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

آیا سقراط همان آتن است؟!

   

عده ای، غایت فرد را منتهی به اجتماع می بینند. در این دیدگاه نقطه مطلوب و نقطه نهایی مجموع لذات، امیال، آمال، علم، اراده، شخصیت و هویت یک فرد، در اجتماع و تقویت هویت جمعی است. فردانیت وقتی به کمال خود می رسد که مضمحل و مندک در روح جمعی شود. تمامی روابط انسانی وقتی معنای واقعی خود را می یابد که یکی از خلأهای اجتماع را پر نماید. حتی دین اساسا با غایت اجتماعی برآمده است. تمام احکام ریز و درشت اخلاق و دین در خدمت هویت جمعی است. عندالتعارض اجتماع و فرد، فردانیت هیچ محلی از اعراب ندارد و فردانیت باید فدای اجتماع شود. هویت جمعی حتی در پستو هم بر فردانیت افراد سایه می افکند. حریم خصوصی "بی معنا" است. فرد هویت واحده ندارد بلکه این جمع و جامعه است که "هویت" و "معنا" دهنده به افراد است. "فرد" فقط در پرتو "دیگری" هویت و معنا می یابد. بنابراین کرامت فرد هم در سایه میزان تآخم او به جمع سنجیده می شود. یا با جمعی یا بی حرمت. هر چه فردتر، بی هویت، بی معنا و بی حرمت تر. در این نگاه، غایت، هویت جمعی است و تمام احکام ریز و درشت اخلاق و دین برای بقاء این هویت است و نه هیچ غایت دیگری...

گفته اند سقراط بسیار مرگ اندیش بود. با مرگ مأنوس بود. با عقلانیت، معتقد به معاد و بقای نفس بود. وقتی دستگیر شد و به مرگ محکوم شد، دوستانش فرصتی برای فرار او فراهم آوردند. سقراط گفت: "این کار با اصول من سازگاری ندارد". جام شوکران را نوشید و درگذشت. اما اصول سقراط چه بود؟ شاید انس با مرگ و نترسیدن از مرگ محملی برای توجیه کار سقراط باشد، سقراطی که با مرگ مأنوس بود و خلسه های یک روزه داشت. از طرفی یکی از اصول اهل آتن هم تاکید بیش از حد بر هویت جمعی بوده است. سقراط چگونه بدون توجه به روح جمعیِ آتن در گریزد؟ مگر شهروند هویتی غیر از جمع دارد؟ آیا می شود هویت سقراط را از هویت آتن جدا کرد؟ آیا سقراط همان آتن است؟!

 

** نویسنده نفیاً و اثباتاً از گزاره های آمده در متن دفاع نمی کند. این متن صرفاً توصیف یک اندیشه است و بس. و تولید یک پرسش...

نظرات 8 + ارسال نظر
مهدی چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 10:46 ب.ظ

سلام

پاسخ پرسش شما از نظر من ساده است!

جواب شما در روان شناسی سقراط است چه چیزی باعث شد سقراط نسبت به بقیه متفات باشد ؟

زشتی جسمانی و ظاهری او

بله تعجب نکنید یک عامل کوچک می تواند روان فرد را دگرگون کند .

وقتی شخصی زشت است و مانند دیگران نمی تواند به لذات و خوش گذرانی و غیره بپردازد به دنبال انتقام از دنیا می افتد و برای این نیاز دارد تا معنا و فلسفه دنیا را بفهمد و شخص در خلصه و تفکر عمیق فرو می رود .

این است علت فیلسوف شدن سقراط و امثال سقراط!

سلام
سقراط را نه به مثابه یک بحث تاریخی و روانشناختی بلکه به مثابه یک مثال از باب سقراط انسان است و هر انسانی میرا است پس ...
مطرح کردم
ولی کلام شما هم جالب توجه است
در این صورت زیبا رویان و بی مشکلان نباید سراغ این موارد بروند!
بحث تاریخی آنهم حتما جای کار دارد

علیرضا پنج‌شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 10:17 ق.ظ

کاش مام اهل تفکر بودیم..
یا بلد بودیم درست فکر کنیم و فکر رو متمرکز و مانوس به یک موضوع کنیم
جواب سوالتون رو نمیدونم

احمدی پنج‌شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 11:07 ب.ظ


ازدواج کنید، به هر وسیله ای که می توانید. زیرا اگر زن خوبی گیرتان آمد بسیار خوشبخت خواهید شد و اگر گرفتار یک همسر بد شوید فیلسوف بزرگی می شوید.

( سقراط)

حوزوی جمعه 1 شهریور 1392 ساعت 01:54 ق.ظ

سلام
بستگی دارد با کدام نظام ارزشی سراغ فرد و اجتماع بروید در آن صورت تکلیفتان روشن تر است. مثلا از نگاه اسلام.

صالح دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 12:36 ق.ظ

سلام
اول: از آخر نوشته شروع می کنم. پیشنهاد می کنم دوستان اگر دوره آثار افلاطون را نخواندند حتما شروع به مطالعه آن کنند. جلد اول مقاله دوم(فکر کنم اسمش کریتون باشه، الآن ندارمش که چک کنم) دربارة همین ماجرای جام شوکران و روایت افلاطون از ماجراست. سقراط توجیه دیگری غیر از آنچه در متن نوشته شما گفته شده و برخی دوستان کامنت گذاشتند داره که خیلی هم مهمه و مربوط به مساله قانون و اهمیت اونه. توجه بشه که تفسیر سقراط از کارش لزوما با جمع گرایی تلازم نداره فتامل
دوم: یکی از مشکلات بسیاری از نوشته های فلسفی عدم توجه به سور گزاره مورد استفاده در مقدمه است. در این نوشته هم در جملات ابتدایی(نیمه اول نوشته) سور گزاره ها بدون توجیه کلی است. چرایش را نفهمیدم...

با سلام و تشکر
بنده دو تبیین از کار سقراط را آوردم ولی ممکن می دانم موارد دیگر هم باشد... استفاده از سقراط تمثیلی است. شما می توانید جای سقراط بگذارید صالح. آن وقت بخوانید آیا صالح همان ایران(یا جمهوری اسلامی) است؟!

در مورد سور قضایا اگر دقت کنید ابتدای متن آمده است: "عده ای..."
و انتهای متن دقیقا تصریح شده که متن در مقام توصیف است هیچ اشکالی وجود ندارد گزاره ها کلی باشد چون متن متن توصیفی است
حتی در مقام توجیه هم نیست چون دلیلی در بخش اول ذکر نمی شود. بله عده ای اینطور نگاه می کنند و شدیدا اصالت اجتماعی هستند حتی دین را صرفا مقدمه حکومت و اجتماع می دانند.
با توجه به خط توضیحی پایانی، متن حاضر در مقام ارزش داوری نبود.
این نگاه را اما می توان نقد کرد.
سپاس از حضورتان

love سه‌شنبه 5 شهریور 1392 ساعت 03:56 ب.ظ

باسلام.

آیا آتن همان سقراط است؟

م محسن شنبه 9 شهریور 1392 ساعت 02:18 ب.ظ http://hobabvar.blogfa.com

سقراط همچون دیگر انسانهای بزرگ تعلقی به زمان و مکان خود نداشت
سقراط در آتنی خلسه های یک روزه و تفکرات عمیق حول مسئله وجود داشته که مردمش باکی از مواقعه در کوچه و بازار نداشتند

مهدی جمعه 22 شهریور 1392 ساعت 11:39 ب.ظ

سلام به دانشمندان حقیقتجو

روان هر فرد یا شخصیت او ساخته و پرداخته محیط اطراف اوست هر گونه تعارض و مشکل روانی در فرد به جز بیماری های مادرزادی نشان دهنده مشکلات موجود در محیطی است که فرد در آن رشد یافته و تنفس کرده کوچک ترین رفتارهای منع کننده ، پرخاشگرانه ، بی ادبانه و به طور کلی تمام رفتارهای تحقیر کننده در روان انسان آتش کوچکی رو شعله ور می کند که این آتش رفته رفته شدت می یابد بدون اینکه خود فرد از آن آگاهی داشته باشد سپس با پیدایش یک موقعیت مشابه طوفان آتش شروع به تخلیه می کند مثل فوران ناگهانی آتش فشان از دل زمین و دامان جامعه را می گیرد .

جامعه از افراد تشکیل شده و این انسانها هستند که به آن معنا می بخشند و سپس خود این جامعه انسان ها رو پرورش میده یک رابطه دو طرفه برقراره پس سقراط همان آتن و آتن همان سقراط است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد