حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

سی سالگی و رضایت

 هوالحی

هر دهه ای از زندگی انسان مملو از تجربه است، تجربه بازی، تجربه شیطنت، تجربه خطا، تجربه خودشناسی، تجربه غرور ورزی، تجربه خودنمایی، تجربه هم­ ذات پنداری، تجربه کهتری، تجربه رشد، تجربه بیست گرفتن، تجربه شاگرداولی، تجربه تجدیدی، تجربه دعوا، تجربه دوستی، تجربه قهر، تجربه انس، تجربه وفاداری، تجربه حسادت، تجربه غبطه، تجربه شکست، تجربه پیروزی، تجربه مورد حسادت واقع شدن، تجربه لجاجت، تجربه کینه ورزی، تجربه مهر ورزی، تجربه دستگیری، تجربه تصادف، تجربه شاگردی، تجربه استادی، تجربه هنری، تجربه مواجهه با جنس مخالف، تجربه تحقیر شدن، تجربه ریاست، تجربه تحقیر کردن، تجربه نیش زدن، تجربه آزردن، تجربه آزرده شدن، تجربه گرمی و سردی، تجربه یأس و امید، تجربه حرکت و تنبلی، تجربه تحصیل، تجربه ازدواج، تجربه ارتباط با خدا، تجربه دینی، تجربه ارتباط با اولیاء خدا، تجربه تواضع، تجربه ثروت، تجربه بی پولی،تجربه گرسنگی، تجربه تشنگی، تجربه لذت و تجربه رنج.

و هر دهه با کیفیت و کمیت خاص خودش...

همه اینها برای پخته شدن و اشتداد وجود انسان؛ اما شاید دهه چهارم زندگی(یعنی دهه ای که واردش شدم) دهه جمع بندی و نتیجه گیری برای شکل گرفتن روح و روان در چهل سالگی باشد که: کُلٌ یَعمَل عَلی شاکِلَته...

و شاید عبور از دهه چهارم، عبور از قوت جسم و ورود به قوت جان است، تا آمادگیِ برای مرگ...

زمان اندک است و تجربه ها فروان، شاید بجا باشد نوشیدن رنج و لذت به جان...

آنچنان که اولیاء به جان خریدند لذت و رنج را...

یحتمل در معیّت رنج و لذت دقیقه ای­ است؟!

قرعه حضرت سید الشهداء اما، غوطه خوردن در رنجی بود به رضایت...

و چه راه بلندی است این رضایت!

نظرات 11 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 30 آبان 1391 ساعت 05:42 ب.ظ

سلام
اقا محمدجان نمی دونم تولدت بوده یا نه ولی اگه تولدت تبریک میگم ، تولدت مبارک ،

سلام
خیلی متشکرم
ممنون

[ بدون نام ] سه‌شنبه 30 آبان 1391 ساعت 06:45 ب.ظ

سلام، شاهکاری، خواهش می کنم

شاهنوش سه‌شنبه 30 آبان 1391 ساعت 08:52 ب.ظ

سلام علیکم. دوست خوبم، قلم قشنگی داری.
حال عجیبی بهم دست داد وقتی نوشته شما رو خوندم. نکتة ظریف و جالبی بود.
اوضاع و احوال فضای جدید تحصیلی چطوره؟
التماس دعا

علیکم السلام؛ دوست خیرخواهم جناب آقای شاهنوش
نظر لطف شماست
خیرخواهی شما نشان از اسلام عمیق شماست

تحصیل هم همچنان پویا و سخت در حال شدن است!
مشتاق دیدار هستم
دعا بفرمایید
متشکرم

مهدی (موجودی زنده) پنج‌شنبه 2 آذر 1391 ساعت 01:55 ق.ظ

سلام

جالبه تجربه ها از تقابل دو چیز متضاد ناشی میشوند .

و اما تجربه ارتباط با خدا !

واقعا انسان میتونه با خدا ارتباط داشته باشه ؟(ما حتی نمی توانیم خدا را مستقیما مورد خطاب قرار دهیم)

به نظر من زندگی مجموعه تمام راحتی ها و سختی ها ، رنج ها و لذت ها ، شیرینی ها و تلخی ها ... است .

ما چیزی به عنوان رنج و سختی نداریم اینها چیزهایی است که ذهن ما ساخته بر اساس قدرت تفکیک کنندگی که داره مگر نه ما فقط یک چیز داریم و بس و آن همان زندگی است و زندگی بدون درد و رنج دیگر اسمش زندگی نیست انگار که ما بخواهیم خاصیت خیس کنندگی رو از آب بگیریم آن وقت دیگر آب ، آب نیست.

سلام و تشکر
در باره تجربه خدایی باید عرض کنم شاید مقابلش پوچ گرایی و توهم عدم تعلق مطلق باشه (اگر ممکن باشه) و تجربه خدا همان معلق بودن به موجودی متعالی است؛ و البته سنخ تجربه در آنجا با چشیدن رنج و لذت مادی متفاوته

حرف شما جالبه که رنج و لذت ذاتی زندگیه(البته دنیایی) نه چیز احتمالا خارج از آن ولی اینکه از این طرف گفتی ذهنمان رنج و سختی را پرداخته است رو متوجه نشدم یعنی چی؟

علیرضا جمعه 3 آذر 1391 ساعت 03:54 ب.ظ

سلام
متن زیبایی بود و دارای کلی نکته
ممنون عزیز بابات این متن
و اما 2 جمله آخر که به این پست رنگ و زیبایی خاصی داد
امیدوارم هممون مخصوصا خودم بتونیم روحمون را اون جور که مورد رضایت امام حسین(ع) و مهدی موعود (عج) بسازیم
التماس دعا

سلام؛
ممنونم

سید علی یکشنبه 5 آذر 1391 ساعت 10:32 ق.ظ

مناجاتی زیبا از حاج مصطفی

خدایا، اندیشه‌ام را در مسیری معنوی و روحانی قرار ده، تا روحم را با تو درآمیزم، و لذت بودن با تو را در لحظه لحظه‌ی زندگی‌ام دریابم.

خدایا، اندیشه‌ام را چنان محکم ‌ساز که به حقیقت و عقلانیت متعهد باشم، و تنها بر پایه فهم و تشخیص خودم از زندگی، زندگی کنم، تا بتوانم از آنچه جامعه و دیگران از من می‌خواهند فراتر بروم.

خدایا، به من بینشی عطا کن که هیچ وقت خود را با دیگران مقایسه نکنم، بر آنهایی که از من برتر هستند حسد نورزم، و بر آنها که پایین ترند فخر نفروشم، و بر آنچه دارم قناعت کنم و همواره در این اندیشه باشم که از آنچه در حال حاضر هستم، فراتر بروم.

خدایا، به من فهمی عطا کن تا تفاوتهای خود با دیگران را دریابم، و بفهمم که با شخصیت منحصربه فردی که دارم قاعدتا زندگی منحصربه فردی نیز برای خود خواهم داشت، که از جهاتی می تواند متفاوت از زندگی دیگران باشد، مهم آن است که به تفاوتهای خودم و تفاوتهای دیگران احترام بگذارم و زندگی ام را منطبق با آن چه هستم، شکل ببخشم.

خدایا، توانایی عشق به دیگری را در وجودم بارور ساز، تا انسان ها را خالصانه دوست بدارم، و بهترین لحظات لذت زندگی ام، لحظاتی باشد که بدون هیچ نوع چشمداشتی، خدمتی به همنوع ام می کنم.

خدایا، مرا از هر نوع نفرت و کینه ای که حوادث تلخ روزگار بر وجودم نهاده است، رها کن، تا با رهایی از نفرت و کینه، بتوانم دیگران را آن طور که هستند، بپذیرم و دوست بدارم.

خدایا، فهم مرا از زندگی آن چنان ژرف ساز تا قوانین آن را دریابم، و بفهمم که در زندگی چیزهایی هست که قابل تغییر نیست، قوانینی هست که از آنها تخطی نمی توان کرد، تا ساده لوحانه نپندارم که هر آنچه می خواهم را می توانم داشته باشم، و هر آنچه آرزو می کنم خواهم داشت.

خدایا، این توانایی را به من عطا فرما تا در لحظه لحظه زندگی ام، در لحظه حال و برای آنچه هم اکنون می گذرد زندگی کنم، و زیبایی ها و شادی هایی که هم اکنون از آن برخوردار هستم را با اندیشیدن بیش از حد به گذشته ای که دیگر پایان یافته است، و دغدغه بیش از حد برای آینده ای که هنوز نیامده است، نادیده نگیرم.

خدایا، مگذار که در بند گذشته باقی بمانم، و چنان تعهد و دغدغه ی کشف حقیقت را در درونم شعله ور ساز که هیچگاه بخاطر آنچه در گذشته حقیقت می دانسته ام و آبرو ، حیثیت و شخصیت اجتماعی ام بدان وابسته است، از حقیقت هایی که هم اکنون بدان ها دسترسی می یابم، و ممکن است همه آنچه در گذشته حقیقت می دانسته ام به چالش بکشد و بی اعتبار سازد‏، محروم نمانم.

خدایا، مرا به انضباطی درونی متعهد کن، تا بفهمم و بدانم که هر کاری که دوست دارم و از آن لذت می برم را مجاز نیستم که انجام دهم.

خدایا، کمکم کن تا عمیقا دریابم که زندگی بیش از آنچه اغلب می پندارند جدی است، و برای هیچ انسانی استثنا قائل نمی گردد، همه ما برای آنچه می خواهیم و در آرزوی آن هستیم باید تلاش کنیم و شایستگی و لیاقت به دست آوردن آن را داشته باشیم. خدایا، به من بیاموز که بدون شایستگی و لیاقت داشتن چیزی، نخواهم که تو آن را از آسمان برایم بفرستی.

و در آخر ؛ خدایا، نعمت سکوت را بر من ارزانی دار ، تا در آن لحظاتی که طنین زندگی روزمره در درونم آرام می گیرد، نوای دلنشین و آرامش بخش حضور تو در روح و وجودم، مرا گرم و آرام سازد.

خدایا، توانایی عشق به دیگری را در وجودم بارور ساز، تا انسان ها را خالصانه دوست بدارم

البته آقا سیدعلی شما از این سنخ آدمها هستید که صادقانه و خالصانه به دیگران محبت دارید..

مهدی یکشنبه 5 آذر 1391 ساعت 09:12 ب.ظ

سلام

با عرض تسلیت و تبریک به مناسبت ایام محرم

تسلیت برای شهادت امام حسین (ع)
تبریک برای احیا شدن اخلاق و انسان سازی در این ایام

محرم به پایان رسید ولی چقدر پر برکت بود این تعطیلات باعث شد تا کمی درنگ کنیم و به روح و روانمان برسیم و وجودمان را شست و شو بدهیم و هم فرصتی بود برای استراحت چون خیلی خسته شده بودیم.

و اما شاکله چیست؟

بعضیها در روانشناسی این کلمه را معادل شخصیت می گیرند خلاصه مراد از شاکله، عاملی است که موجود زنده را به تحرک وا می‌دارد.

جالبه که ما خودمان شاکله را می سازیم با اعمال و تفکرات ، سپس همان شاکله اعمال و تفکرات ما را می سازد یک رابطه دو طرفه ؛ آدم یاد اون ماشین های اسباب بازی می افته که کمی که به جلو حرکت می دهیم بقیه مسیر را خودشان طی می کنند!

پس چقدر آن اعمالی که در دوران کودکی انجام می دهیم مهمه چون اعمال آینده ما به آن وابسته است .

به طور کلی اعمالی که در زمان حال انجام میدهیم وابسته به گذشته و اعمال آیده ما هم وابسته به زمان حال است.

البته من در این میان به ( اعیان ثابته ) برخوردم که نفهمیدم چیستند؟!

بگذریم ، آیا شاکله به قدری قدرت دارد که قدرت اختیار را از اانسان بگیرد ، باید بگویم که خیر چون شاکله مقتضیات و چارچوب خاصی دارد ، و جایی است لابعد برای ایجاد ملکات نفسانی .

ملکات هم قابل تغییر و اصلاح هستند.

اما چه عوامل بیرونی بر ساختن شاکله تاثیر گذار است؟
1.وراثت
2.محیط
3.شرایط جسمی
اینها اثرات خاص خودشان را دارند

کلام خداى تعالى اگر کاملا مورد دقت قرار گیرد این معانى را تایید مى‏کند، آرى این خداى سبحان است که مى‏فرماید:" وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلَّا نَکِداً"؛ و زمین پاک و پاکیزه بیرون مى‏آید زراعت او به فرمان پروردگار آن خوب و با نفع و آن زمین که ناپاک است بیرون نمى‏آید نبات آن مگر در حالتى که اندک و بى نفع است. (سوره اعراف، آیه ۵۸٫)

زیبا بود متشکرم

ضحا سه‌شنبه 14 آذر 1391 ساعت 10:11 ب.ظ http://lohezoha.blogfa.com

سلام بر شما
30 سالگیتان مبارک
ورود به سن کمالتان مبارک...
آخر این دهه به سن پیامبری میرسید قدر بدانید..
مهمترین تجربه رو به وضوح اشاره نکردید
درحالی که هدف اصلی خلقت است
و آن تجربه عشق است
عشــــــــــــــــــــــــق
عاشـــــــــــــــــــــــق شدن
عاشـــــــــــــــــــــــق ماندن
و قس علیهذا
مراقب باشید فلسفه و منطقتان شما را از صدای قلبتان دور نکند...

علیکم السلام
متشکرم خیلی ممنون

البته من قصد نداشتم همه تجارب را بگویم
و در مورد عشق
من خراب کجا و صلاح کار کجا

بیست سه‌شنبه 14 آذر 1391 ساعت 11:03 ب.ظ

سلام خدا نکنه که آدم تجربه خطایی کنه که جبران ناپذیری والا تجربه هایی که آنچنان گستردگی نداره بنظرم بانگاه شما خوبه چون به نوعی عامل رشده
درس خدا همینطوریه که انسان را در بوته زیرورو شدن میگذاره

علیکم السلام
بله تجربه خطا در حدی که قابل بازگشت باشه قابل تحمله
ولی به نظر من گستره خطایی که بازگشت داره خیلی زیاده
ازطرفی قبول دارم که برخی تجربه های خطا فوق العاده جبرانش سخته
اما نباید ناامید شد

حسن یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 12:04 ق.ظ

سلام . استاد.
کاش باز هم پای درستان بودیم،
امسال که نشد ، مانند آن تابستان.
اگر به یادتان آمدیم، التماس دعا.

سلام
شما لطف دارید
فعلا چیزی به ذهنم نرسید
درخدمتتان هستم
یاحق

صراط چهارشنبه 4 بهمن 1391 ساعت 08:56 ق.ظ http://serat.mihanblog.com

سلام
محقق ارجمند
وبلاگ قبلی مارو که دیگه سر نمیزنی
بیا این وبلاگ جدید و سر بزن
شهید قلب سابق
راستی
داریم تموم میشیم
زمان که تموم نمیشه ماهستیم که در این ظرف عبوری در حال اتمام هستیم ...ای وای...

سلام
چوب کاری می فرمایید
لطف کردید حتما
صراط زیبایی داریدا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد