حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

دین حق، ظهور حق

هوالحکیم

مدتهاست این مطلب فکرم را به خود مشغول کرده که دینداری قرار است چه تغییری در وجود ما ایجاد کند که متاسفانه مدعی دینداری کم نیست ولی عمل دینی چرا! دینی که فطری است، دینی که نور است، دینی که دقیقا مقابل ظلم و ظلمت ایستاده، دینی که وسیله تقرب به نور مطلق است، دینی که بن مایه اش حب و محبت است، دینی که محورش عدل و عدالت است چگونه نتواند متدین را مملو از حب و نور و عدل کند تا رفتارش هم از سر محبت و هم نورانی و هم عادلانه باشد؟ مگر می شود چیزی حق باشد در عین حال ظهور و اثر حقی نداشته باشد؟! در این بین اگر نتوانستیم رنگ و طعمی از این دین بگیریم حکما مقصر خودمان هستیم و باید درصدد تغییر نظر و عمل خویش برآییم.

اگر مصلحت سنجی های شیر پلنگی و بدون ملاک عده ای ظاهر گرا نباشد و اگر حقیقتا طالب حق، طالب حق باشد نه منافق، امکان ندارد دین حق ظهورات حق محور و عدل محور و نورانی نداشته باشد! البته در حوزه فردی توانمندیهای شخص هم در شدت و ضعف این آثار دخیل است، ولی بهر حال هر پدیده ای باید آثار متناسب با خود را داشته باشد. قرار بر این بوده که دین رفتار دینی و عمل صحیح دنیوی و آخروی به ما متدینین بدهد، نه ژست دینی و عمل غیر دینی. دین همه آداب عبادی و اجتماعی خود را در راستای رفتارهای عادلانه و غیرظالمانه تعریف کرده نه صرفا تمسک به پوسته ای بی محتوا. (اِعدِلُو هُوَ اَقرَبُ لِلتّقوی...)

اما در حوزه اجتماع و سیاست هم عدالت و آثار عدالت محورانه از دین است که نمود و چهره دین حق خواهد بود، این نکته را خدمت دوستانی عرض می کنم که خیلی طرف مصلحت را می گیرند و بی توجه به این اصل مهم یعنی "اصل بروز و ظهور حق از دین حق"، حتی اصل عدالت ورزی را هم شامل تخصیص و تقیید مصلحت می دانند! و این نگاه در تمام زندگی فردی و اجتماعیشان جاری و ساری است!

دین دارای لُبّ و مغزی است که موجب فعل عادلانه و صالح می گردد و فعل صالح اَقلا یعنی همان عدالت ورزی. عدالت ورزی در حق دوست، در حق مردم، در حق والدین، در حق اقوام، در حق مؤمنین، در حق دشمن و...

نمی دانم!

شما بگویید: مگر می شود ذات حق ظهور حق نداشته باشد؟

چطور می شود ذات عادل ظهور غیر عادلانه داشته باشد؟

اگر چنین نیست پس قید مصلحت باید همان عدالت باشد نه برعکس!

پس دینداری صرفا حفظ ژست دینی نیست بلکه بروز فعل عادلانه و حق محورانه است!

از خدواند عزیز که عین عدل و رحمت و احسان است می خواهم به همه "ما" توفیق دهد در جهت اصلاح رفتارهایمان اقدام کنیم و مایه پیشرفت دین حق و انقلاب پربهایمان گردیم...

نظرات 3 + ارسال نظر
صالح جمعه 31 شهریور 1391 ساعت 11:11 ب.ظ

سلام علیکم.
خیلی منظورتون رو از این بیان نفهمیدم. احساس می کنم مطلب اصلی را که می خواستید بفرمایید را نزدید.
نکتة دیگر اینکه دینداری در غیر معصوم این ثمر را دارد که او را در مسیر قرار می دهد ولی لزوما همة مظاهر او لزوما تصحیح نخواهد شد اگرچه محال هم نیست. به تعبیر دیگر تصحیح باطن(اجمالا) علت تامه برای تصحیح باطن نیست زیرا باطن انسان موجودی پیچیده و ذی وجوه است.

سلام علیکم
متشکرم
بنظر خودم تونستم منظورم رو برسونم
ذات حق ظهور حق باید داشته باشد همین
و البته در افراد به مراتب و به میزان بهره گیری از حق در اعمال و افعال اشاره شده در متن...
برای توضیح بیشتر عرض می کنم
در دو ساحت فرد و اجتماع حقانیت ادعایی از طرف هرکدام می باید ظهور فعلی پیدا کند و تا ظهور فعلی نیابد ادعای حقانیت ادعایی پوچ خواهد بود
خداوند برای ترسیم چنین حقانیتی می فرماید شما از عقبه عبور نکردید و به سلامت نگذشتید و ما ادراک مالعقبه فک رقبه و.... عقبه همان آزاد کردن بندگان اطعام دیگران در روز سختی و غیره است...
به نظر می رسد اگر کسی معتقد باشد که می تواند نمایش حق و ظهور حق داشتن را با قید مصلحت و یا با هر قید دیگری مخدوش کند سخت در اشتباه است
مثلا بگوید من حقانیت دارم یا سیستم اجتماعی من حقانیت دارد ولی بدلیل مصلحتی فعلا مقداری ظلم کنیم تا بتوانیم حقانیتمان را تداوم ببخشیم چنین شخصی نسبت میان حقانیت ذات و فعل را فهم نکرده است و

متشکرم

میم دوشنبه 3 مهر 1391 ساعت 11:17 ب.ظ

عدالت چهره تابناک اسلام

بهار پنج‌شنبه 6 مهر 1391 ساعت 11:45 ب.ظ

سلام
مطالب خوبی بود امیدوارم مطالب بیشتری از شما ببینیم
خودتون اعتقادی به عمل به دین دارید

سلام بله بنده سعیم اینطور بوده
تا چقدر موفق باشم
البته به شرطی که حقی ثابت شود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد