حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

انقلاب اسلامی

      «هو الحق» 

      نظام سیاسی حاکم بر جامعه آنقدر اهمیت دارد که کمتر کسی می­تواند نسبت به آن بی­تفاوت بوده و نقد و نظر خود را متوجه آن نکند. انقلاب اسلامی یکی از مهترین رخدادهای قرن اخیر منطقه بلکه جهان به شمار می رود که نهالی بنام جمهوری اسلامی را پروراند. شعار اساسی این انقلاب توحید بود و به موجودی فراتر از همه موجودات دیگر تصریح داشت: "الله اکبر". شعارهای اجتماعی آن نمایانگر دو اصل مهم و خطیر بود؛ یکی نفی تسلط بیگانه و دیگری نفی استبداد رای در جامعه: "استقلال آزادی"؛ که محصول چنین شعاری ناگزیر مدلی از حکومت را بر می­تافت که اولا این مردم باشند که در آن نقش ایفا کنند و ثانیا الهی و اسلامی باشد: "جمهوری اسلامی"؛ البته در نگاهی عمیق شاید نتوان این دو اصل را از هم جدا نمود. انقلاب اسلامی به کمک حضرت حق و رنج مردم پرچمی را برافراشت که انگیزه ساز حرکت به سوی توحید و اخلاق و انسانیت و عدالت و معنویت و ظلم ستیزی و استکبارستیزی و در یک کلمه اسلام حقیقی باشد. خوب باید دلایل حمایت خویش از یک چنین پرچمی را واکاویم، تا هم عمق دلبستگی­مان به این پرچم مشخص و هم دلیل نقد به شاخ و برگ آن روشن گردد:

 

انقلاب اسلامی مشروع است چون ظلم ستیز است، چون برپایه دین و رضایت مردم استوار است و مشروع است چون بر رعایت حقوق الناس و حقوق الله استوار است.

انقلاب اسلامی محترم است چون مزین به خون شهدا است و عزیز است چون اسلام عزیز است.

انقلاب اسلامی موافق و موظف به تحقق آزادی است چون دیکتاتور ستیز است و موافق استقلال است چون استکبار ستیز است.

انقلاب اسلامی مخالف ظلم است چون مشروعتش در گرو عدالت ورزی است، مخالف فقر است چون در پی عدالت است.

انقلاب اسلامی مدافع حقوق انسانهاست چون تابع اسلام است، شایسته سالار است چون دین شایسته سالار است.

انقلاب اسلامی جنگ افروز نیست چون تابع منطق است، ذلت پذیر هم نیست چون تابع امام حسین علیه السلام است.

انقلاب اسلامی مدیون امام، علماء، رهبری و مدیون شهداء است. انقلاب اسلامی محصول ایثار و وحدت همه گروه های مردمی است. انقلاب اسلامی فرزند حوزه های علمیه است. انقلاب اسلامی پرچم حق طلبی است. انقلاب اسلامی بستر و ابزار رشد اسلام و بستر تحقق عدالت است. انقلاب اسلامی بستر بروز استعدادهای انسانی و اسلامی است. انقلاب اسلامی خادم  همه مردم و متعلق به همه آنها است. انقلاب اسلامی محصول عرفان حقیقی و مظهر قدرت الهی است.

باری؛ با این اوصاف حمایت و پشتیبانی از این انقلاب بر هر حقیقت پویی فرض خواهد بود، نومتحجران و کژ اندیشانی که با صدای زمخت و ادب فزاینده! عربده حمایت از انقلاب را بر سر دیگران می کوبند؛ تا خود را مصون از قانون و عدالت یافته و به نوایی برسند؛ باید بدانند آنچه رگ حیات این انقلاب و راز ماندگاری آن می­باشد، همین موارد است. بنابراین لازم است بجای حماقت ورزی و چند تکه کردن مردم و مومنان، برای تحقق این اهداف تلاش کنند و تلاش کنیم...

نظرات 6 + ارسال نظر
شهاب الدین جمعه 21 بهمن 1390 ساعت 03:48 ب.ظ

علی الشهداء آلاف التحیة و السلام ...
البته باید دانست که انقلاب اسلامی ایران ( یا همان انفجار نور = الله نور السماوات والارض ) از انقلابهای مادر است به این معنا که میتواند انقلابهای اسلامی دیگر را رهبری کند و برای آنها الگوی بی نظیری ( نه کم نظیر ) باشد به عبارت دیگر محتوای انقلاب محدود به این مرز ها نیست و تا افقهای دور خواهد رفت و این حقیقت امروز به تحقق پیوسته است فراموش نمی کنیم آن سخن حضرت امام را که فرمود : ما در اینجا قیام کردیم که اسلام را زنده کنیم و آن را ان شاء الله به بقیه مکانها نیز صادر کنیم .
و این را نیز باید توجه داشت که تفاوت انقلاب ما با دیگر انقلابها در این است که در انقلابهای دیگر هر دو طرف نامشروع بودند (هم انفلابیون و هم طبقه حاکم ) لکن در انقلاب ما تنها یک طرف نامشروع بود البته منظورم از انقلابهای دیگر عنوان کلی انقلاب است مثل انقلاب فرانسه به هر حال انقلابیون نیز مشروعیت نداشتند گرچه ظلم ستیز بودند ( دقت شود !)
چون به هر حال مشروعیت حکومت یعنی اینکه طبقه حاکم حق حکومت را داشته باشند و حق حکومت تنها باید از طرف خدا به انسان داده شود ( مستقیم یا با واسطه ) چرا که ( ان الحکم الا لله یقص الحق و هو خیر الفاصلین ) : حکم و فرمان تنها از آن خداست ! حق را از باطل جدا میکند و او بهترین جدا کننده (حق از باطل ) است : سوره انعام 57
آقای کریمی ! لطفا در مورد قسمت آخر صحبتهات شفاف تر صحبت کن !
و الله هو الهادی الی سواء السبیل ...

سلام و تشکر
آقای شهاب الدین در غیبت صغری بسر می بردید خوشحالیم

شفاف تر از این نمی شود البته فعلا شاید در مناظرات با دوستان کمی شفاف تر شود

مشروعیت عدالت و مبارزه باظلم ذاتی و قبل دینی است....

یاحق

شهاب الدین شنبه 22 بهمن 1390 ساعت 09:10 ق.ظ

السلام علیکم
مشروعیت در در مقام مورد بحث با این عنوان که وصف حکومت قرار می گیرد به معنای شرعی بودن نیست چون به هر حال عدل و عدالت طلبی از نظر عقل حسن است و بنا به قاعده ملازمه بین حکم عقل و شرع شرعی نیز خواهد بود اما ولایت و حکومت از شئون ربوبیت مطلقه حضرت حق است چنانکه فرمود ( فالله هو الولی ) : ولی فقط خداوند است سوره شوری 9 و لذا مشروعیت حکومت باید از سوی خدا تفویض شود گرچه عدالت حسن است اما علت تامه ی مشروعیت ( به معنای شرعی بودن ) نیز هست ( چون حسنش ذاتی است ) اما در مورد مشروعیت حکومت علت ناقصه است ببینید ! مثلا در مورد همین مثال هیچ کس نمیگوید مردم فرانسه ! خیلی کار زشت و قبیحی کردید که به مقابله با ظلم برخاستید و حکومتتان را منقرض کردید ... اما وقتی دقت کنید متوجه خواهید شد که عدل اخص از تقواست و وظیفه حکومت مشروع ( که در نگاه ما حکومت اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه است ) به وجود آوردن تقوا در سطح اجتماعی است دقت کنید در آیه شریفه ( اعدلوا هو اقرب للتقوی و اتقوا الله ) : عدالت پیشه کنید که به پر هیزکاری نزدیکتر است و از (معصیت ) خدا بپرهیزید . سوره مائده 8
اینکه می فرماید عدالت به تقوا نزدیکتر است و بعد تقوا را به صورت مستقل ذکر میکند یعنی چه ؟
در آیه دیگری میخوانیم ( اتبعوا ما انزل الیکم من ربکم و لا تتبعوا من دونه اولیاء قلیلا ما تذکرون ) : از چیزی که از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده پیروی کنید و از اولیا و معبودهای دیگر جز او پیروی نکنید ! اما کمتر متذکر میشوید ! ) اعراف 3
ایتکه امام میفرمود : اگر ولایت فقیه نباشد ولایت طاغوت است یعنی چه ؟ به بیان منطقی باید گفت این دو متضاد نیستند بلکه نقیضند ( یعنی حالت سومی موجود نیست ) اگر این نباشد آن است اگر آن نباشد این است ... ( فافهم فانه لا یخلو عن دقة )
اجازه دهید یک نظیری برای این قضیه مثال بزنم خداوند متعال در سوره حج 77 میفرماید : ( یا ایها الذین آمنوا ارکعوا و اسجدوا واعبدوا ربکم و افعلو الخیر لعلکم تفلحون ) : ای کسانی که ایمان آورده اید ! رکوع کنید و سجود بجا آورید و پروردگارتان را عبادت کنید و کار نیک انجام دهید ! شاید رستگار شوید ! )
حجة السلام و المسلمین قرائتی در تفسیر نور ذیل این آیه میفرماید 1 - کار خیر ( وابتکارات و خدمات و اختراعات ) زمانی موثر است که در سایه ایمان و بندگی خدا باشد
2- حتی با رکوع و سجود و تعبد کار خیر رستگاری خود را قطعی ندانید زیرا آفت غرور و حبط عمل در کار است 3 - فلاح و رستگاری آخرین مرحله تکامل است که بعد از انجام عبادات و کارهای خیر باید امید آن را داشت ... پایان گفتار ایشان
البته مضمون این مطلب در آیات زیادی موجود است و این آیه تنها از باب نمونه بود پس همانگونه که کارهای نیک بدون اعتقاد صحیح ثمره اخروی ندارد به همان گونه عدالت بدون حکومت مبتنی بر ولایت خدا و رسول او و اولی الامر بی فایده است .
حرف آخر : حکومت مشروع باید عدالت طلب نیز باشد ولی هر حکومت عدالت طلبی مشروع نیست پس نسبتشان عموم وخصوص مطلق است ( فتامل جدا )
یا علی ...

با سلام و تشکر
برادر شما ظاهرا قائل به ربط نیستید!
مقابله با ظلم مشروع است آنهم مشروعیت اولی ذاتی. والسلام

حکومت نیز مشروعیتش به عدالت است بلکه مقدمه عدالت است( مبحث بیع حضرت امام خمینی). والسلام

مشروعیت هم یعنی حقانیت در حکومت و حق حکومت. والسلام

حرف آخر: نسبت حکومت و عدالت و به طور کلی نسبت قدرت و عدالت نسبت ابزار و هدف است و مشروعیت ابزار در پرتو حرکت به سمت هدف تحقق می یابد. والسلام.

در پایان توجه جناب شما را به کلام نورانی امیر المومنین ولی الله الاعظم علی بن ابی طالب (روحی له الفداء) جلب می کنم :

«آگاه باشید!بخدا سوگند،خدائى که دانه را شکافت و انسان را آفرید،اگر نه این‏بود که جمعیت‏بسیارى گرداگردم را گرفته،و به یاریم قیام کرده‏اند،و از این جهت‏حجت‏تمام شده است،و اگر نبود عهد و مسئولیتى که خداوند از علماء و دانشمندان(هر جامعه)گرفته که در برابر شکمخوارى ستمگران و گرسنگى ستمدیدگان سکوت نکنند،من‏مهار شتر خلافت را رها مى‏ساختم و از آن صرف نظر مى‏نمودم و آخر آن را با جام آغازش‏سیراب میکردم(آن وقت)خوب مى‏فهمیدید که دنیاى شما(با همه زینتهایش)در نظر من‏بى ارزش‏تر از آبى است که از بینى گوسفندى بیرون آید.»

خطبه شقشقیه

شهاب الدین شنبه 22 بهمن 1390 ساعت 10:21 ب.ظ

سلام بر مومنین انقلابی ...
1 - قولک : مقابله با ظلم ... ففیه ما تقدم که مشروعیت دو معنا دارد فراجع ! ( مراجعه کن )

2- قولک : حکومت نیز مشروعیتش ... جواب این هم از کامنت قبلی استفاده میشود کسی نمیتواند قیام کند و بگوید چون به دنبال عدالت هستم پس حکومتم مشروع است و دیگران باید از من تبعیت کنند عرض کردم که نسبتشان عموم و خصوص مطلق است . بله ! اگر حکومتی عدالت نداشته باشد مشروع هم نیست اما اینطور نیست که عدالت به تنهایی ملاک مشروعیت باشد که هر گاه در خارج تحقق یافت مشروعیت نیز تحقق یابد ...

3- قولک : مشروعیت هم یعنی ... با حرف ما منافاتی نداشت لکن شما در مقدمه اول مشروعیت را در غیر معنای مشروعیت مقدمه دوم به کار می بری صورت استدلال ممکن است چنین باشد :
الف ) عدالت مشروع است
ب) مشروعیت به عدالت است
نتیجه ) پس فلان حکومت مشروع است
این استدلال نظیر این است :
الف ) در باز است
ب) باز پرنده است
نتیجه ) پس در پرنده است
...
....

با سلام خدمت شما

از این که شما اصلا اهل مغالطه نیستی خرسندم

یکی از مغالطه های روز اینه که بحث خودت رو در دهان دیگری بگذاری و به او همچون خصم بتازی. گفته های شما علیه خصم فرضیتان هیچگاه کلام بنده و یادداشت بنده در وبلاگ همچون بحث رواندرمانی عارفانه نیست اینکه حکومت فرانسه مشروع است و ... ربطی به بحث بنده نداشت آنوقت مخاطب شما بنده شدم!
شما همین که پذیرفتی «...بله ! اگر حکومتی عدالت نداشته باشد مشروع هم نیست...» برای بنده کافی است

اما در مورد در باز است و...
باید بگویم بنده هیچگاه قیاس نچیدم تا بخواهم نتیجه گیری کنم بلکه بند بند پاسخ پیشین را در پاسخ به نظر قبلی شما قرار دادم.

مشروعیت یعنی حقانیت که چون بحث حکومت بود بنده عرض کردم حقانیت در حکومت.
ملاک مشروعیت گاهی در دین تعریف می شود و گاهی در عرف سیاسی روز جهان ولی در هردو صورت مشروعیت یعنی حقانیت

بین علما نیز مشروعیت معانی متعددی دارد که شما در ادامه متن وزینتان فقط به نگاه آیت الله مصباح یزدی اشاره فرمودی
خوب است به نظرات حضرت آقا در سایت ایشان نیز مراجعه کنید
که ایشان حقانیت و مشروعیت حکومت را در گرو دو امر می دانند یکی رضایت مردم(که تنها ملاک مشروعیت در نگاه غربیان است) و دیگری ملاک دین و تقوا و ..

فراموش نفرمایید نسبت قدرت و حکومت با عدالت نسبت ابزار با هدف است و خطبه ای که ذیل کامنت گذشته اشاره شد نیز مشعر همین معناست.. یعنی گرفتن افسار حکومت ذاتا ارزش ندارد بلکه وقتی پای رفع ستم و ظلم و عدالت ورزی به میان می آید باید افسار آنرا گرفت.

اما بحث اینکه مجری و شخص حکمران چه کسی باشد ظاهرا همان چیزی است که شما دغدغه اثبات آنرا دارید و موجب شده تا بحث اعم و اخص را مطرح کنید که مستقلا مورد بحث قرار میگیرد و معرکه آراء است و بنده قصد ندارم در این بحث ورود پیدا کنم اگر کسی مانند شما و قول مختار شما نیاندیشد آنوقت بحث مشروعیت نیز صرفا به تحقق عدالت و غیره مربوط می شود..

به بیان علمی
۱- هر حکومتی که مشروع است عدالت ورز است
عدالت ورزی وجود ندارد
حکومت مشروع نیست

این قیاس با قیاس زیر متفاوت است :

۲- اینچنین نیست که اگر عدالت موجود باشد مشروعیت نیز موجود باشد.
عدالت وجود دارد
اینچنین نیست که مشروعیت وجود داشته باشد.

این قیاس دوم ظاهرا کلام جنابعالی است و اساسا ربطی به قیاس اول و حرف ما ندارد و شما آنرا وارد بحث کردید....

شما معمولا ثقل مباحث را جابجا می کنید...

[ بدون نام ] یکشنبه 23 بهمن 1390 ساعت 08:27 ب.ظ

ادامه سخن از شهاب الدین از کامنت قبلی

مشروع در مقدمه اول به معنای شرعی بودن و و در مقدمه دوم به معنای قانونی بودن میباشد که توضیح آن گذشت در واقع مشروعیتی که در مباحث سیاسی مطرح میشود را نباید با هم خانواده هایش ( مشروع - متشرعه - متشرعین ) که از شرع به معنای دین گرفته شده همسان گرفت . و شما با اعتراف به اینکه مشروعیت یعنی حق حکومت کردن اما باز در این زمینه دچار اشتباه شده اید . اگر شما بخواهی ملاک را عدالت تصور کنی فقط مشروعیت اوامر و دستورات حکومت را درست کرده ای اما دلیل اعتبار شخص یا گروه حاکم چیست ؟ بزرگوار ! تمام حرف اینجاست . شخصی اگر به ادعای عدالت حکومتی تشکیل دهد و اتفاقا واقعا هم عادل باشد حکومتش مشروع است ؟ با اینکه از طرف خدا منصوب نشده باشد ؟ یعنی اگر افرادی مثل منصور دوانیقی , هارون الرشید و یا متوکل به عدالت با مردم رفتار میکردند آن وقت مشروعیت داشتند و دیگر غاصب حق ائمه طاهرین نبودند ؟ کلا ! هرگز !

4- قولک : حرف آخر نسبت حکومت و عدالت و به طور کلی ... جواب این است که هدف حکومت فقط عدالت نیست ...

5 - قولک : در پایان توجه جناب شما را ...

حرف کاملا صحیحی است لکن بیعت مردم با امام معصوم شرط تحقق حکومت دینی است یعنی اگر مردم ازامام معصوم یا فقیه جامع الشرایط رویگردان باشند یقینا آن امام معصوم مشروعیت حکومت را خواهد داشت اما حاکمیتش با بیعت مردم بالفعل میشود نه اینکه بیعت مردم مشروعیت بدهد به شخص مورد نظر . وانگهی اگر مردم آن زمان با اشخاص فاسد و ظالمی که نام بردم بیعت میکردند( از روی اختیار ) آیا خلافت آنان مشروع میشد ؟ به هر حال قرار نیست حکومت دینی با قوای قهریه و زور تشکیل گردد .
والسلام ...

با سلام خدمت شما
امیدوارم من بعد الفاظ مبارکه را به الفاظ ... تبدیل نکنید

اولا : بنده ملاک عدم مشروعیت را عدم عدالت ورزی گرفتم که کاملا صحیح است و اثبات شی نفی ما عدا نمی کند ولی شما رفتی سراغ ماعداه!!

ثانیا: اینکه شخص حاکم می باید از طرف خداوند نصب شود و این بخشی از سبب مشروعیت است که مورد بحث بنده نبود ولی شما داخل کردی!!
ضمن اینکه در مورد شخص حاکم و بحث نصب و انتخاب و ... مباحث مفصلی است که عرض کردم نمی خواهم وارد شوم

ثالثا: بحث هارون الرشید و غیره ربطی ندارد چون آنجا بحث حکومت معصوم و شخص منصوص است... ضمن این که وقتی می گویی «امثال هارون الرشید» دیگر وصف عدالت را درش لحاظ نکردی و زمانیکه آنها عدالت ورز باشند دیگر «امثال هارون الرشید» نمی شدند!!

رابعا: هدف حکومت جز عدالت و اخلاق نیست:در «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط (حدید/۲۵) » هدف غایی رسالت قیام مردم به تحصیل قسط و عدالت دانسته شده است است. بهمراه همان مطلب گذشته مربوط به خطبه شقشقیه و ...

خامسا: آنچه در مورد مقبولیت گفتید صرف بیان و مصادره به مطلوب است؛ مقبولیت می تواند شرط مشروعیت حکومت «ظاهری» باشد(اذا جاء الاحتمال..) که قرائن متعددی در این زمینه وجود دارد؛ بعنوان یک نمونه از استدلال به محصولات استاد محسن غرویان مراجعه کنید. ضمن اینکه وقتی می گویید «به هر حال قرار نیست حکومت دینی با قوای قهریه و زور تشکیل گردد » این یعنی اینکه حکومت «حق» این کار را ندارد نه اینکه قرار نیست!

کلمات شما پر از مباحث اختلافیه که جایش به این اندازه در این وبلاگ نیست شما ثقل مباحث درج شده را در وبلاگ جابجا می کنید و بدون تحقیق جامع نظر نهایی ابراز می کنید. یاحق

شهاب الدین دوشنبه 24 بهمن 1390 ساعت 06:14 ب.ظ

ضمن عرض سلام خداوند ان شاء الله ما و شما را هدایت فرماید ...
اینکه در صورت عدم اجرای عدالت حکومت مشروعیتش را از دست میدهد صحیح است و خودم نیز به این مطلب اعتراف کردم ...
اگر شما بجای هارون الرشید شخص دیگری را نام ببری کار درست میشود ؟ عمر بن عبدالعزیز خوب است ؟ او که تلاش میکرد عادل باشد مشروعیت داشت و غاصب حق امام زمان خودش نبود ؟

آیا این مطلب صحیح است که بگوییم مشروعیت اساسا مسبوق بر مقبولیت است ؟ ( حتی اگر یک حکومت ظاهری بخواهد تشکیل شود ؟ ) شما پاسخ ندادی که مثلا اگر همان مردم با شخصی که از طرف خدا منصوب نشده بیعت اختیاری کنند آیا حکومتش مشروع خواهد بود ؟
در پایان بفرمایید بنده باید به کدامیک از آثار استاد غرویان مراجعه کنم ؟
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم ...

با سلام خدمت شما
بحث هارون الرشید یک نکته ظریف بود که متذکر شدم
در مورد عمر بن عبدالعزیز هم باز زمان امام معصوم منصوص است و قیاسش حداقل تا اینجا مع الفارق است خصوصا مع الخلاف المذکور

این که مقبولیت جزء العله است و عیبی بر تاخیر یا تقدیمش نیست حداقل محالی در کار نیست لذا احتمال مذکور همچنان پاپرجاست

ایشان ظاهرا مطلبی دارند به نام جمهوری اسلامی یا در همین عناوین

متشکرم از شما
یاحق

یک دوست پنج‌شنبه 27 بهمن 1390 ساعت 01:41 ب.ظ

سلام
با این حساب پاسداری از انقلاب فقط وجیزه گویی و مدح از مسئولین نیست ضمن اینکه کلا هرکه بیشتر انسان رو ستایش کنه باید ازش ترسید

با سلام و تشکر
بله
اما شاید در مقابل و تضاد با دشمن این قاعده کمی کمرنگتر شود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد