حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

حقیقت جو

از ابرها بگذر؛ آسمان باقی است...

اکرام بدون شرط

یا ولی التوفیق 

گاهی اوقات انسان نسبت به برخی افراد حتی بدون سابقه آشنایی، احساس انزجار و دفع پیدا کرده و حالت تدافعی به خودش می‌گیرد. اینکه این حس چرا و چگونه در وجود او پدید می‌آید و چرا فقط به افراد خاصی تعلق می‌گیرد، وقت و حوصله بیشتری می طلبد، فعلا مطلب ما گزارشی است از یک اتفاق بلکه بعد از خواندن آن کمی تکلیفمان نسبت به احساسهای اینچنینی روشن گردد... 

چند سال پیش در مسجد محلمان با جوان بسیار بدتیپی!(بخوانید بسیار خوش تیپ امروزی) برخورد داشتم که به محض سلام و علیک دقیقا همان حالت پیش‌گفته انزجارآمیز برایم پیش‌آمد. طبق تمایل باطنی قصد نداشتم وقت زیادی صرفش کنم و نمی خواستم آنچنان تحویلش بگیرم چرا که به لحاظ ظاهری وضع زننده‌ای داشت...  

ولی در همان حین یاد سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) افتادم که ایشان بدون شرط و بدون محدودیت با مسلمانان برخورد می‌کردند. پیش خود حدیث نفس کردم که چه اشکالی دارد که برخلاف میلت با او گرم بگیری و اکرامش کنی؟! مگر از درون او آگاهی؟! مگر مطمئنی شرائط تو از او بهتر است؟! مگر یقین داری که تو عاقبت بخیر و او عاقبت بشر خواهد شد؟! چرا فقط اهل مسجد و افراد بااستعداد مذهبی نزد تو ارج و قرب دارند؟! مگر دیگران بنده خدا نیستند؟! مگر این روایت را نشنیده‌ای که خدا سؤالی را در ذهن کسی ایجاد نمی‌کند مگر اینکه قبلا جوابش را در ذهن دیگری فراهم کرده باشد؟! 

بهرحال برخلاف میلم حسابی آن جوان را تحویل گرفتم و با لبخند پاسخش را دادم. باور نمی‌کنید آن برخورد همچون اکسیر در جان آن جوان اثر کرد. صرفا با همان برخورد ساده و مطابق با سنت رسول(ص)، چنان تحولی در وی بوجود آمد که بعد از آن ماجرا یکی از نمازگزاران پر و پا قرص مسجد شد و تکرار آن برخوردها زمینه ساز رشد معنوی، تحصیلی و حفظ روابط خانوادگی او شد. 

با این حساب معلوم می‌شود   

اگر ظاهرگرا نشده باشیم 

اگر سوء‌ظن نداشته باشیم 

اگر جای خدا ننشسته باشیم 

اگر هدایت را کار خود ندانسته باشیم 

و اگر خود را در مسیر هدایت قرار بدهیم  

جذب افراد به خوبی‌ها با ابزار و وسائل بسیار ساده همچون تبسم، خوشرویی، خوشخویی، اکرام بدون شرط، راهنمایی بدون پیش‌فرض و پیگیری این امور فراهم خواهد شد که: اِنَّ الهُدی هُدی الله.  

لازم بذکر است که برخی مواقع به جهت نهی از منکر و امر به معروف(و مسائل تربیتی آنهم بعد از تشخیص دقیق و تحقق شرائطش) نمی شود و نباید حالت جذب داشته باشیم تا طرف مقابل متوجه کار ناشایست خود بشود. لکن در برخوردهای اینچنینی طوری باید رفتار نمود که طرف مقابل متوجه شود که بی اعتنائی ما صرفا مربوط به فعل اوست نه شخصیتش چرا که فرموده اند نیت مومن از فعل او بهتر است، در اینصورت وی درمی یابد که شخصیت و هویتش نزد ما محترم و عزیز است ولی فعل اوست که مورد نقد و دفع ما قرار گرفته لذا درصدد اصلاح بر می آید اما در صورتی که برخورد ما شخصیت و هویت او را تحقیر کند او می رنجد و حقیقتا از مسیر خوبیها جدا خواهد شد..

و ما توفیقی الا بالله

نظرات 7 + ارسال نظر
مرحبا بناصرنا شنبه 23 مهر 1390 ساعت 06:10 ب.ظ

بله درسته از نصایح مرحوم آیت الله نخودکی اصفهانی به آیت الله معصومی همدانی این بود که : مرنج و مرنجان ( فافهم ان کنت من اهله )
و من دردم اینه که کریمی جان پیام دین آنطور که باید و شاید به مردم و مخصوصا نسل جوان نرسیده دنبال مقصر نگردیم که چرا ولی همه مسئولیم ... ( این بار فتامل )
با اینکه فرموده اند السلام قبل الکلام ولی سلام ما اینبار شد بعد الکلام
سلام علیکم
خداحافظ شما ...

السلام علی منصورنا
شکرا
انی کنت من اهله ان لم یکن کلامکم من المعادلات الثلاثه مجهولا ! فتامل جیدا
قل لابیک انی من المنتظرین

مهدی دوشنبه 25 مهر 1390 ساعت 07:56 ب.ظ

Hello

عجب از لطف تو ای گل که نشستی با خار

ظاهراً مصلحت وقت در آن می دیدی

زاهد ظاهر پرست از حال تو آگاه نیست

در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست

فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ فعلیکم بالصّبر، فإنّه إنّما یجی‏ء الفرج‏

Goodbye

ضحا جمعه 29 مهر 1390 ساعت 02:21 ق.ظ http://lohezoha.blogfa.com

سلام بسیار جالب بود

محمد دوشنبه 2 آبان 1390 ساعت 07:12 ب.ظ

سلام من این مطب را همان 5شنیه خواندم و منتظر مطلب جدیدتری بودم و هستم.
نظری ندارم.

سلام
به روی چشم مطلب جدید هم اضافه می شه
فقط خود این مطلب نیز از چند جنبه قابل بررسی است
۱- روانشناسی : در هنگام دافعه از جانب افراد چه باید کرد
۲- روح شناسی : چرا برخی از انسانها نسبت به هم جاذبه دارند چرا برخی دیگر دافعه؟! آیا قبلا همدیگر را دیده بودند؟!!
۳- اخلاق : فرضا ما از کسی به دلایلی بدمان بیاد در عمل و در ظاهر چگونه شایسته است رفتار کنیم؟ چطور می شود که من ندیده و نپرسیده خودم رو از کس دیگری بهتر بدانم؟
چگونه به بدی دیگر افراد یقیین می کنیم؟ و .....
اینها خیلی مباحث مهمی است...
ممنون

جناب یوز العلماء پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 08:58 ق.ظ

سلام
حضرت عیسی علی نبینا و آله وعلیه السلام به پیروانش میفرمود :شما بد مردمی هستید به بدی دیگران شک دارید ولی به بدی خود یقین دارید (با این حال ) خود را از دیگران برتر میدانید ...
اون روایتی هم که از یکی از معصومین نقل شده موید همین معناست که میفرماید عقل هیچ انسانی کامل نمیشه مگر اینکه در او ده خصلت بوجود بیاد ... حضرت به دهمی که میرسند میفرمایند العاشره و ما العاشره اطرافیان اصرار میکنند حضرت میفرماید هیچ کس را نبیند مگر اینکه در ذهن بگوید او از من بهتر است
یمکن ان یستشکل : این مربوط به کسانی است که به بدی آنها یقین نداشته باشیم کما هو ظاهر الروایه الاولی و الا چرا باید او را برتر از خود بدانیم ؟
و فیه : اولا آن بدی که ما به آن یقین داریم ممکن است در برابر خوبیهای فرد کم باشد
ثانیا آیا مطمئنیم بدیهای او بیشتر از ماست ؟ بله در آن مورد گناه خاص ممکن است ما اینگونه نباشیم ولی در کل چطور ؟
ثالثا آیا بنا نیست او را به راه راست بیاوریم به عنوان یک دلسوز و یک برادر اینکار چگونه محقق خواهد شد اگر چنین طرز فکری داشته باشیم ؟ در مورد اخلاق امر به معروف و نهی از منکر کتابهایی هم چاپ شده
و رابعا این طرز فکر موجب عجب و تکبر نخواهد شد ؟ و همین برای عاقبت به شری ما کافی نیست ؟ ... ( فافهم واغتنم جدا !!) در مورد مسئله که مطرح کردی کریمی جان باید بگم که بعض الاعاظم نظرشون اینه که این مربوط به عالم ذر میشه روح انسانهایی که در اون عالم با هم انس داشتند در این عالم هم اگر همدیگر رو ببینند احساس نزدیکی و دوستی پیدا میکنند نسبت به هم و بالعکس ...
و صلی الله علی الباکین علی الحسین ...

سلام و تشکر
فقط در مورد عالم ذر باید بگویم
اگر عالم ذر مستلزم وجود روح قبل از بدن باشد (و فقط اگر!)
با براهین حکما خصوصا ملا صدرا مبنی بر جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا بودن روح سازگاری ندارد
ولکن با نگاه و منظر انفکاکی ها چرا!

ممنونم
یاحق

ضحا پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 08:35 ب.ظ http://lohezoha.blogfa.com

بعضی چیزها هست که از دین گرفته شده
ولی تو روانشناسی روش مانور میرن
یکیش همین پذیرش بی قید و شرط افراده
این کار باعث میشود که مورد بحث ما با دل و جان صحبت ما رو بپذیرند در عین حال ...
کاش کسانی که در حوزه ی دین کار میکردن
اول اخلاق رو پرورش میدادن
و چگونگی برخورد با مراجعه کنندگان
بعد پاسخگویی به سوالات دینی
تبریک به شما که به این امور توجه دارید

متشکرم
بله اگه نیاز جان پاسخ خود را نیابد
نیازهای ظاهری ره به جایی نمی برد
و راه دین نیز همان جان درمانی است

نگاه کنید به جان درمانی امام حسین علیه السلام جناب حر را !!

ممنون
یاحق

مائده آسمانی جمعه 13 آبان 1390 ساعت 08:59 ب.ظ http://maedehasemani.persianblog.ir

سلام
شرمنده مدتی اینترنتم قطع بود!
خیلی دلم گرفته التماس دعا!
بهم سربزنید خوشحال میشم.[گل]
مطلب زیبایی بود....ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد