روباهی را دیدند از خود بی خود شده؛ می افتاد و بر می خواست و می گریست؛ شخصی به آن روباه گفت: چه چیزی موجب خوف و ترس و پریشانی تو شده است؟
روباه گفت:شنیده ام شتری را بیگاری(کار بی مزد) می برند؛
آن شخص به روباه گفت: ای احمق تو چه شباهتی به شتر داری؟ و تو را به شتر چه کار؟ (تو که شتر نیستی تا تو را نیز به بیگاری بگیرند)
روباه گفت: خاموش باش که اگر افراد حسود از روی غرض ورزی اشاره به من کنند و بگویند این شتر است(نه روباه) و در نتیجه گرفتار شوم چه کسی در فکر من است تا مرا نجات دهد و تا از عراق تریاق (پادزهر) بیاورند؛ مار گزیده خواهد مرد... (گلستان سعدی - باب اول)